لوامع صاحبقرانی جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
خواهد كه نماز كند نماز كند پس مردمان ميل به جانبهاى راه كردند و مشغول نماز شدند چون در راه مكروهست چنانكه خواهد آمد سيما در امثال اين زمينها و حضرت (صلوات اللَّه عليه) بر استر حضرت سيّد المرسلين (صلّى الله عليه وآله وسلّم) سوار شدند و روانه شدند جويريه گفت كه من با خود گفتم كه و اللَّه كه من متابعت آن حضرت (صلوات اللَّه عليه) مىكنم و هر جا كه آن حضرت نماز مىكند من نيز در آنجا نماز مىكنم پس من از عقب آن حضرت روانه شدم پس و اللَّه كه از نهر سورا كه آب فرات حلّه است نگذشتيم كه آفتاب فرو رفت پس من به شك افتادم كه حضرت نماز نكردند و اين منافات با امامت دارد و ظاهرا محض خطور بالى باشد كه از لوازم بشريّت است پس حضرت (صلوات اللَّه عليه) رو بمن كرد كه اى جويريه شك كردى پس گفتم بلى يا امير المؤمنين و حضرت رفع شك او فرمودند به اخبار از غيب و بردّ شمس پس حضرت از استر به زير آمدند از گوشه و وضو ساختند پس برخاستند و به سخنى گويا شدند كه شبيه به زبان عبرى بود پس بانك نماز فرمودند يا امر كردند مرا به اذان چنانكه در روايتى ديگر وارد است پس و اللَّه كه نظر كردم بسوى آفتاب كه از ميان دو كوه بيرون آمد و صداى عظيم داشت پس آن حضرت (صلوات اللَّه عليه) نماز عصر را به جا آوردند و من اقتدا به آن حضرت كردم پس چون از نماز فارغ شدند شب شد بنحو سابق پس حضرت رو به جانب من كردند و فرمودند كه اى جويرية بن مسهر به درستى كه حق سبحانه و تعالى در قرآن مجيد فرموده است و خطاب به رسولش كرده است كه تسبيح كن اسم عظيم پروردگار خود را و من سؤال كردم خداوند عالميان را باسم عظيم او كه آفتاب را برگرداند از جهت نماز من حق سبحانه و تعالى دعاى مرا مستجاب كرد و غرض از ذكر اين معنى اين بود كه مبادا جويريه حمل بر سحر كند يا غالى شود.