خطبه 234-خطبه قاصعه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید نبی الدین اولیایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 234-خطبه قاصعه

خطبه قاصعه ستايش خداوندى را سزا است كه ارجمندى و بزرگى را بر خويش پوشانده است و آن دو را بيرون آفريدگانش براى خود گزيده و براى جلالت خويششان پسنديده و بر جز خودش ممنوع و ناروا دانسته است و لعنت و دورى از رحمتش را بر كسى از بندگانش قرار داد، كه در اين دو خوى با وى بستيزد، آنگاه فرشتگان گزيده خويش را، بدان دو خوى بيازمود، تا گردنكشان را از فروتنانشان جدا نمايد. آنگاه در حالى كه به نهانيهاى دلها و پنهانيهاى نهان از ديده ها آگاه بود، به طورى كه قرآن كريم فرمود: اى گروه فرشتگان من از گل آدم را مى آفرينم. همين كه ساختمانش مساوى شد، و از جان (عزت) خويش در او دميدم، شما برو بيفتيد و او را سجده كنيد. آنگاه همگى و تمامى فرشتگان به سجده افتادند جز ابليس كه او از سجده بر آدم خوددارى كرد و از كفار شد. خودخواهى و حميت با وى درآميخت. به آفرينش خويش بر آدم بنازيد و با سرشت خود تعصب به خرج داده و از امر حق تن زده پس پيشواى متعصبين و پيشرو گردنكشان همين دشمن خدا است كه پايه تعصب را بكار گذارد و در جامه بزرگوارى با خدا ستيزه كرد و پوشش خوارى و افتادگى را از خود دور و لباس عزت، سربلندى را در پوشيد. آيا نمى نگريد؟
خداوند او را براى گردنكشيش چسان خوار و به سبب جاه طلبيش بيمقدارش ساخته است، او را در اين جهان رانده شده خواست و در آن جهان آتشى فروزان را برايش آماده كرد.

اگر خداوند مى خواست آدم را به شكلى ديگرى بيافريند بدون ترديد توانا و قادر بود مى توانست آدمى را از فروغى بيافريند كه درخشندگى آن ديده ها را خيره كند و جلوه اش خرد را سرگردان سازد و يا اينكه او را از بوى خوش بيافريند كه پيكر او را عطرآسا نمايد اگر اين طور مى نمود گردنها در مقابلش خميده و فروتن و كار آزمايش درباره او و فرشتگانش بى اندازه سهل مى شد ولى خداوند آفريده ها را به دلائل چيزهائى كه انگيزه اش نمى دانند و براى برترى دادن و امتياز بخشيدن آنها و جدا ساختن آنان و براى برطرف كردن گردنكشى و دور نمودن خودپسندى از آنها بيافريد و در اين كار آنان را مى آزمايد. پس از كار الهى درباره شيطان عبرت گيريد كه ابليس بندگى بسيار و سعى بسيار خويش را پايمال كرد در صورتى كه خداوند خود شش هزار سال عبادت و ستايش كرده بود كه ناشناخته است آيا از سالهاى دنيا است يا از سالهاى آخرت؟ ولى سركشى او دمى بيش نبود پس كيست بعد از شيطان با گناهكارى و عزت و غرور مثل او از عذاب و عقوبت الهى آسوده مانده؟ افسوس محال مى باشد كه خداوند انسانى آلوده به گناه و خطاپيشه را به بهشت وارد سازد همانطورى كه به خاطر كار بد و خطا فرشته اى را ا
ز آن بيرون راند. فرمان خداوند در زمين و آسمان براى خاكيان و فرشتگان يكى است و ميان خدا و هيچيك از آفريده هايش در روا داشتن آنچه خاص او است و بر جهانيان حرام است و ناروا دانسته رخصتى نيست.

اى بندگان خدا، از دشمن خدا بترسيد و دورى نمائيد مبادا شما را فريب داده به بلاى خودش مبتلا سازد و يا اينكه به گفتار وسوسه انگيز خود شما را از راه راست باز داشته نگران سازد! واى اگر سواره نظام و پياده سپاه خود را گرد شما آورد پس به جان خودم سوگند كه تيرش را براى شما در كمان نهاده زه را سخت كشيده و به خاطر اينكه تيرش به نشان بخورد به شما نزديك شده است. چنانكه خودش گفت: خداوندا چون مرا گمراه كردى من جملگى گناهان را براى فرزندان آدم به روى زمين مى آرايم و همه آنان را گمراه خواهم نمود. در صورتى كه شيطان ندانسته اظهار غيب گوئى كرده از روى گمان نادرست آن را بيان نمود اما فرزندان خودخواهى و برادران عصبيت و سرداران نادانى دعوت او را تصديق نموده آن را به جاى آوردند. تا اينكه سركشى در ميان آنان شيوع پيدا كرد و رفته رفته طمع دنيا در دل آنها جا گرفت، عجبا چطور پيشگوئى شيطان به وقوع پيوست و بر شما چيرگى يافت؟ لشگر خود را به سوى شما نزديك كرد و گنه كاران شما را در مغاك ذلك و خفت انداخت، شما را درون گودالهاى نيستى و مرگ افكند و آماج زخمهاى عميق گرديدند نيزه زدن در چشمها و بريدن گلوها و كوبيدن سوراخ بينيها و اراد
ه انداختن در قتلگاه تان و راندنتان با حلقه هاى مهار قهر و خشم كه در بينى مى نهند به سوى آتشى كه برايتان آماده شده پس شيطان براى زخم زدن در دين شما بزرگتر و براى آتش افروختن در دنيا شما افروزنده تر گرديد. از دشمنى كه با ايشان آشكارا دشمنى نموده براى آنها گرد مى آئيد، حال كه اينطور است با نهايت توانائى خويش را براى مبارزه با او مهيا نمائيد كه به خدا قسم شيطان به خاطر وسوسه جد بزرگ شما، نازش شرف شما را خوار شمرد و اصل و نسبتان را بى مقدار و بى ارزش گرفت.

/ 261