اى بس كس كه بواسطه نيكى (خداوند) با وى به كيفر نزديك شود و بس كس كه بواسطه پرده پوشى بر وى مغرور گردد و بس كس كه بواسطه نام نيكى كه برايش حاصل گشت به فتنه درافتد، و خداوند هيچكس را چون آنكه مهلتش گذارد نيازمود.
حکمت 253
سوگند با خداى شما مرا از خودتان كفايت نمى كنيد چگونه ديگرى راز من كفايت مى كنيد اگر ملتهاى پيش از من ستم فروانروايان شاكى بودند، من از جور ملتم شاكى و به فريادم، تو گوئى من پيرو آنها پيشوا و من فرمانبر و آنها فرمانروايند، همين كه حضرت اين سخن رسا را كه ما گزيده اش را درباره خطبه ها بيان كرديم بيان فرمودند، دو تن از يارانش پيش آمده يكى از آنها عرض كرد يا اميرالمومنين من جز خودم و برادرم را مالك نيستم بهر چه خواهى فرمان ده بجاى آوريم. حضرت عليه السلام فرمودند: از شما دو نفر چه كارى كه من خواهانم ساخته است.
حکمت 254
چنين گفته اند: پسر حوط حارث نزد حضرت عليه السلام آمده عرض كرد آيا گمانت درباره من آنست كه به گمان من سرپا كنندگان جنگ جمل بر گمراهى بوده اند. حضرت عليه السلام در پاسخ فرمودند: حارثا تو به زير وقادون خويش نگريسته و از فوق خود چشم پوشيده اى فلذا حيران و سرگردان ماندى، تو نه حق را شناختى تا بدانى اهل آن كى است و نه باطل را شناسا شدى تا بدانى پيرو آن كدام است. حارث گفت حال كه چنين است پس من با سعد ابن مالك و عبدالله عمر كنارى گرفته و گوشه مى گزينيم. حضرت عليه السلام فرمودند سعد و عبدالله ابن عمر از كسانى اند كه نه حق را يارى كردند و نه باطل را فرو گذاشتند.
حکمت 255
همنشين پادشاه همانند كسى است كه با شير سوار است. مردم مقام او را آرزومند و او خود مى داند چه جاى خطرناكى را اشغال كرده است.
حکمت 256
با فرزندان ديگران نيكى كنيد تا با فرزندانتان نيكى كنند.