خطبه 059-خبر دادن از پايان كار خوارج - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید نبی الدین اولیایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 059-خبر دادن از پايان كار خوارج

هنگامى كه خوارج نهروان كشته شدند نه به خدا قسم البته اينان نطفه هائى هستند در پشت مردان و رحم هاى زنان. هرگاه از آنان شاخى برآيد قطع خواهد شد. تا اينكه آخر آنها دزدها و راهزنها بشوند.

خطبه 060-در باب خوارج

درباره خوارج پس از من خوارج را نكشيد، چون هر كس حق طلب است، و خطا مى كند، مانند آن كسى كه طالب باطل است و آن را درمى يابد نيست.

خطبه 061-هشدار به كشته شدن

او را از ابن ملجم ترساندند خداوند براى من سپرى محافظ قرار داد كه مرا حفظ مى كند. پس هر گاه كه روز من به شب برسد آن سپر از من جدا شده و مرا به دست مرگ مى سپارد. پس در اين موقع است كه تير مرگ خطا نمى رود و زخم آن التيام نخواهد يافت.

خطبه 062-نكوهش دنيا

نكوهش از دنيا بدانيد جهان سرائى است كه هيچكس از آن به سلامت نماند جز اينكه در آن عمل بنمايد و هيچكس رستگار نشود به چيزى كه براى آن دنيا است مردم در دنيا دچار آزمايش شده اند هر چه براى تمتع از جهان برگرفتند از آن بيرون كرده شوند و حساب آنها را از آنان مى طلبند، و آنچه از دنيا براى غير دنيا گرد آوردند بر آن وارد شده و در آن نشيمن گيرند جهان در نزد خردمندان همچون برگشتن سايه است كه آن را نگسترده جمعش بينى و زياد نشده كمش بنگرى مانند سايه سريع الزوال است.

خطبه 063-تشويق به عمل صالح

توشه آخرت اى بندگان خدا از آتش سوزان گناه خود دورى كنيد و قبل از اينكه مرگ پنجه اش را بر شما افكند، توشه اى از نيكى در اين گيتى براى آن دنيا تدارك ببينيد، در اين كار سعى كنيد كه از يكديگر سبقت گيريد. دنيا را به آخرت به آنچه مى توانيد از هستى بدست آوريد كه در اين كار سود خواهيد برد. جاى درنگ و اقامت در اين دنيا نيست، رخت سفر بنديد كه كوچاننده شما سعى و شتاب دارد. اى انسانها كه به خواب نادانى رفته ايد به سايه مرگ كه بر فراز شما آرميده نگاه كنيد لحظه اى از شما جدا نمى شود و پيوسته منادى نداى مى دهد ولى شما غافل هستيد. پس مثل آنهائى باشيد كه آگاهند اين بساط ناپايدار مى باشد، همچون بيدار دلان كه دل از اين دنيا بر اثر ناپايداريش كنده، آنان اين خانه، منزل جاودانشان نيست. خانه ابد و جاويد بهشت موعود شماست، خداوند شما را به منظور بازيچه و از روى هوس نيافريده و در بيهودگى هرگز شما را رها نخواهد كرد. ميان دوزخ و بهشت تنها يك فاصله وجود دارد كه آن هم مرگ است. كه آن هم بدون اينكه شما توجهى داشته باشيد در يك زمان بر شما چيرگى مى يابد. زندگى را كه مى توان بسان برهم زدن چشم كوتاه دانست و عمر يك دم را داشته باش
د بعد منهدم شود پس بايد كه كوتاه باشد. سفر كرده اى كه از خانه خويش، دور شده، مشاهده مى نمايد كه طلوع و غروب آفتاب او را با نرمى به سوى خانه خود باز مى خواند چقدر بجاست كه از آن عبرت گيرد و درنگ نكند، شخصى كه با نيك بختى و بدبختى به سوى خانه جاويد مى رود، واقعا سزاوار است كه بهترين و ارزنده ترين توشه ها را با خويش همراه كند. از اين جهت است كه بندگان پاك كه از ظلمت و تيرگى در كلبه دلشان خبرى نيست در اين دنياى ناپايدار توشه پايدار برمى گيرند كه در روز قيامت بتواند نجات بخششان باشد كسى رستگار مى شود كه از سرانجام خود بيم داشته باشد و قرار و آرامى وجودش را احاطه نكرده باشد. خانه دل را با حكمت و اندرز از ظلمت و تيرگى نادانى برهاند دست پشيمانى به سوى خداوند برافرازد و بر خواسته هاى نابجاى دل با پرهيزگارى نابود كند، زيرا سرانجام در ميان رداى مرگ پيچيده خواهد شد و به دست فراموشى و پنهانى سپرده مى شود. آرزوهاى دور و دراز كه فقط در خيال و انديشه پرورش مى يابد فريب دهد. لحظه اى نيست كه شيطان فريبكار برايش دامى نيارايد و عروس گناه را كه به زيورهاى فريبنده آذينش نمايد و در آغوشش كشد و بعد به اميد اينكه روزى توبه خواهد نمو
د بخاك كشانده شود. اين سوداى توبه، و افسونگرى و فتنه پرورى آن مقدار دل او را با روياى امروز و به اميد فردا به خود مشغول مى دارد كه ناگهان ناقوس مرگ به صدا درمى آيد و فرشته مرگ گريبانش را گرفته تا سپاه بر سرش بريزند. اما چه فايده كه غافل در حسرت روزگار بگذراند. ثمره اش بيهوده و حسرتش بسيار است. خداوندا من و اين مردم را از كسانى نگردان كه سرمست از لذت باشند و به طغيان رو آورند. خداوندا، تو از اعماق دل ما آگاهى. تو عبادت را مى بينى. دل ما را از خودت جدا مساز، چون تنها تو بر كارهاى ما آگاهى.

/ 261