خطبه 239-در ذكر آل محمد - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید نبی الدین اولیایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 239-در ذكر آل محمد

در مدح رسول خدا آل محمد (ص) نادانى را مى راننده و دانش را زنده كنندگانند بردباريشان از دانائيشان، ظاهرشان از باطنشان، خاموشيشان از راستى و درستى گفتارشان شما را آگهى مى فرستد. مخالف حق نبوده، و در آن با هم اختلافى ندارند اينان اند ستونهاى اسلام و پناهگاههاى آن و بواسطه آنان حقى به اصل و ريشه خويش جاى گرفته و باطل از مركزش دور شد، و آن حق زبان آن باطل را ريشه كن مى كند، دين را از روى رعايت كردن و نگهداشتن فهميده اند نه از راه شنيدن و نقل كردن، زيرا كه روايت كنندگان علم بسيار، و رعايت كنندگانش كمند.

نامه ها

نامه 001-به مردم كوفه

خطاب به اهل كوفه نامه ايست از بنده خداى على اميرالمومنين به سوى اهل كوفه كه ياران و رئيس و گروه عرب را بزرگانند، پس از ستايش خداوند و درود به روان رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم، البته من شما را از كار عثمان بدانسان آگهى مى فرستم كه شنيدنش همچون ديدنش باشد. مردم عثمان را نكوهيدند و من هم يكى از گروه مهاجرين بودم كه در خوشنودى خاطر مردم از او بسيار كوشيده و سرزنشش را گم كردم (و مردم را از شورش بر او به آرامش دعوت مى نمودم) اما طلحه و زبير كوچكترين روششان درباره وى شتاب در كشتن و نرم ترين رفتارشان تند راندن بود و عايشه هم درباره وى ناگهان به تندى و خشم گرائيد آنگاه گروهى كه كشتنش را آماده بودند او را كشتند و از آن پس مردم بدون كراهت و اجبار بلكه از روى رغبت و اختيار با من بيعت كردند. بدانيد كه دار هجرت كنده شد، مردمش هم دل از آن بركندند، زيرا فساد و تبهكارى بر پايه خود ايستاده و همچون ديگ جوشان به جوش افتاد، بنابراين به خواست خداوند، شما به سوى امير خويش بشتابيد و پيكار با دشمنان را پيش دستى كنيد.

نامه 002-قدردانى از اهل كوفه

خطاب به كوفيان پس از فتح بصره اى ساكنان كوفه: از طرف خاندان رسالت بهترين پاداشهاى بى مثال خداوند نثار شما باد، آنچنان پاداشى كه پروردگار مهربان به بندگان مومن و شكرگزار نعمت مى بخشد. قدردانى و تشكر من را نيز بپذيريد همين كه فرمان مرا شنيديد دعوت من را با جان خريدارى نموده پذيرفتيد.

نامه 003-به شريح قاضى

خطاب به شريح ابن حارث اى شريح بدان به زودى است كه كسى به سوى تو آيد بدون آن كه به قباله و شهودانت توجهى داشته باشد، تو را به كوچ نمودن از آن منزل وادار خواهد نمود تك و تنهائى يار و ياورى در دل دخمه تاريك گورت بسپارد. اى شريح مبادا اين خانه را از ثروت ديگرى خريده باشى و بهاء آن را از راه حرام پرداخته باشى كه اگر چنين باشد خانه جاويد آخرت خويش را به بهاى ويرانه دنيا سودا نموده اى. اين را بدان اگر لحظه اى كه مى خواستى اين خانه را خريدارى كنى نزد من مى آمدى براى تو قباله اى بسان اين قباله مى نگاشتم كه آن خانه بى بهاء را حتى به يك درهم نيز خريدارى نمى نمودى چه رسد به اينكه بيشتر باشد و آن قباله اينست: اين خانه ئى است كه بنده اى بى مقدار از مرده اى كه روى به دخمه تاريك گور نهاده خريده است. موجودى مرده كه براى كوچ به آن گيتى از خانه اش بيرون رانده شده آن بنده منزلى در سراى فريب كه جاى نيست شوندگان و نشانه تباه گشتگان مى باشد خريده است كه داراى چهار حد و گوشه است: حد اول به پيشامدهاى ناگوار. حد دوم به موجبات سختيها و اندوه ها. حد سوم به خواهش و آرزوى تباه كننده. حد چهارم به راه شيطان گمراه كننده و درب
اين منزل از حد چهارم باز مى گردد. اين خانه را شخص فريب خورده كه آرزيش گم كرده از شخصى كه مرگ چون طوقى به گردنش حلقه زده است خريدارى نموده ارزش آن به بهاى خروج از عزت و قناعت و ارجمنديست و ورود آن به ذلت و خوارى و نيازمندى مى باشد. زيانى كه اين چنين خريدارى نسبت به آنچه كه از فروشنده خريده است ببيند بر خداوند است كه تباه سازنده نفسهاى پادشاهان و گيرنده جان گردنكشان و ستمگران، و درهم كوبنده عظمت و فرمانروائى فرعونها و كسراها و قيصرها و تبعها و حميرها و همگى كسانى است كه ثروت اندوخته اند و كاخهاى پر شكوه و جلاء برپا كرده اند خانه و باغ و اثاثيه جمع نموده و به گمان خويش براى فرزند در نظر گرفته اند مى باشد در صورتى كه همگى آنان به جايگاه بازرسى كردار و رفتار و دريافت پاداش فرستاده خواهند شد. زمانى كه فرمان قطعى الهى صادر شد آنهائى كه بيهوده طلب و تبهكار بوده اند زيان فراوان ديده و خسران بسيار برند عقلى كه از اسارت هوى و هوسهاى دنيا رها باشد و از دلبستگى هاى دنيا سالم بماند بر اين قباله گواهى صادق است.

/ 261