خطبه 109-اندرز به ياران - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید نبی الدین اولیایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 109-اندرز به ياران

وسائل نزديك شدن به خدا گرامى ترين وسيله نزديكى به خداوند متعال ده چيز است (اول) ايمان و اعتراف به خدا و رسول او محمد صلى الله عليه و آله مى باشد (دوم) جهاد در راه حق كه آن ستون بلند اسلام است. (سوم) كلمه اخلاص و گفتن لا اله الا الله و خدا را يگانه دانستن كه فطرى بشر است مى باشد، (چهارم) برپا داشتن نماز كه آن (ركن اعظم دين و) ملت است (پنجم) زكوه مال كه آن بر مسلمان فرض و واجب است (ششم) روزه گرفتن در ماه رمضان كه آن سپرى است در پيش عذاب قيامت (هفتم) حج گزاردن در خانه خدا و عمره آن را به جاى آوردن، زيرا كه اين دو فقر و تنگدستى را برطرف كرده و گناه را مى شويند (هشتم) صله رحم و نيكى با خويشان كه آن موجب فراوانى روزى و تاخير اجل است (نهم) تصدق دادن پنهان كه آن كفاره گناهان و صدقه دادن آشكار كه آن مرگهاى بد را برطرف مى سازد، (دهم) به جاى آوردن كارهاى نيكو است كه آن شخص را از ابتلاى به خواريها نگه مى دارد.

مردم كوشش كنيد در ياد خدا كردن كه آن بهترين ياد بودنها است، و ميل كنيد به سوى بهشتى كه پرهيزكاران به آن وعده داده شده اند، زيرا كه وعده خدا راست ترين وعده هاست، و از راه هدايت پيغمبرتان پيروى كنيد، كه آن نيكوترين راه هدايت است، و طريقه و سنت او را بكار بنديد، زيرا كه سنت او هدايت كننده ترين سنتها و شريعتها است، و قرآن را بياموزيد، كه آن نيكوترين حديث است، و در آن تدبر كنيد، كه آن بهار دلها است و از انوار درخشان آن شفا بطلبيد كه آن شفادهنده سينه ها است و آن را خوب بخوانيد كه آن سودمندترين داستانها است، زيرا عالمى كه به غير علمش عمل كند، به نادانى سرگردان ماند، كه از نادانى خود بهوش نيايد بلكه بر چنين كسى حجت تمامتر، و اندوهش زيادتر، و سرزنشش نزد خدا بيشتر است.

خطبه 110-در نكوهش دنيا

نكوهش دنيا پس از ستايش خدا و سلام بر پيغمبر اكرم (ص) شما را از دل بستن به اين زمانه زودگذر برحذر مى دارم، زيرا دنيا در ديده عاشقان خود زيبا و در كام خواهانش شيرين است. اين خاك فناپذير به وسيله نياز و بيهودگيها پيچيده مى گردد و با متاعهاى زود از بين رونده اظهار دوستى نموده و زيروهاى اندك و بى بهاء خود كه فريبندگى از آن مى بارد در جلان حيرت زده انسانها بذر فريبنده شادى را پراكنده مى كند. گوشه و كنار آن به پيرايه آرزوهاى آدمى كه جز خامى چيزى در آن يافت نمى شود آرايش يافته كه شور و نشاطش به دوام است و نمى توان از تشويش و نگرانى آن آسوده خاطر نشست. اين خانه سرائى است فانى كه نابود مى گردد. كيفيت حال دنيا درست مثل شكمخواره اى است كه از شدت حرص همه را هلاك كرده تا به كام خويش كشد. زمانى كه آرزوى راغبين بدنيا كه به آن خوشنود مى باشند به انتها رسيد و همگان به آرزويشان برسند پى مى برند به آنچه خداوند درباره اين دنيا فرموده است و تغييرى نيافته همان گونه است كه يزدان پاك وصفش را كرده است. هيچكس از اين دنيا شاد نشده است مگر اينكه از پى شادى آن اندوهى اشك آلود و بغضى خفقان آور گلوگيرش شده است. نهال شادمانى خ
ود را در اندوه و رنج نشانده است و در مقابل لذتهايش را به كسى به طور رايگان نمى بخشد، مگر اينكه سايه گناه و پليدى و نافرمانى آن مسرت و شادى را در خود گرفته باشد هيچ باران تندى او را تر نكند، مگر آنكه ابر بلا پياپى بر سر او ببارد به همين جهت است كه باران دنيا با او سر لطف و دوستى و يارى دارد و به هنگام شب برايش دشمنى ناشناس مى گردد. اگر يك طرف از آن شيرين باشد، روى ديگرش بى نهايت زشت خواهد بود، هيچ انسانى از خوبى آن به مراد دل نرسد، مگر اينكه رنج در دنبال ببيند. هيچكس در دامان آرامشش شبى نخوابد جز اينكه سپيده هنگام خويش را در بستر هراس بيابد. دنيا افسونگر و فريبكارى خواهد بود كه آشنا و ناشناس، بزرگ و كوچك، دانا و نادان را فريب مى دهد و در اين كار اصلا رحمى بدل ندارد. اين خاك تيره ناپايدار همگى را در آغوش درونى خويش مى كشد. از اين زيورها كه ديده ها را خيره كرده است از هيچيك خير ديده نمى شود مگر در پرهيزكارى. هر كس به انداه همين منزل زودگذر از اين گيتى برداشت كرد از جزاى روز رستاخيز ايمن خواهد بود و هركس زياد برگيرد و ذخره كند چيزى را اندوخته كه باعث هلاكتش شده است همگى آنها در همين دنيا روى از او بردارند و تنها
ى تنهايش گذارند، چه چقدر تعداد آنانى كه دل به دنيا بسته اند زياد هستند كه دنيا آنها را در بند خريش گرفتار ساخته است. و چه اندازه زيادند آنهائى كه به دنيا ايمان آورده و بدو اطمينان و اعتماد نموده اند در حالى كه دنيا آنها را به خاك هلاكت كشانيد، اندك نيستند آنانكه صاحب جاه و جلال بودند و نامشان به بزرگى برده مى شد درصورتى كه آنها را كوچك و بى ارزش كرد. و چه افزون هستند انسانهائى كه در كمال خودخواهى دنيا آنها را به خاك خوارى و زارى كشانيده است. سلطنت در اين دنيا مثل تازه عروس هوسبازى مى باشد كه هر دقيقه از عمرش را در آغوش مردى تن مى سايد، خوشى و نشاط آن با نانشاطى و ناخوشى در سمتى ريخته است و آن شيرينى كه از آن ديده مى شود با تلخى آميخته شده است. طعام آن بى اندازه آلوده به زهر شده آن هم زهرى سم دار و كشنده، رشته هاى دلبستگيش را مى توان پوسيده ترين ريسمانها دانست، هواخواهان آن مادام با بيمارى درگيرند زندگانش در آغوش مرگ و نابودى اسير هستند حكمران آن در نافرمانى بنده است و فرمانروايش زيردست و خوار، مال و منالش نكبت بار و خانه هاى هولناكش غارت زده و خانه نشينانش پيوسته حيران و سرگردان هستند.

مگر شما در همان خانه كه گذشتگانتان زندگى مى كردند زندگى نمى كنيد؟! آنها كه عمر زيادترى از شما داشتند و آثار و نشانه هايشان پاينده تر بوده، آرزوهاى ايشان بيشتر و جمعيتشان فزونتر و لشكريانشان زيادتر از شما بوده است. اشخاصى كه دنيا را مثل آنچه بود پرستيدند و تا قدرت داشتند براى خود اندوخته دنيائى برگرفتند و سرانجام كار بدون آنكه توشه اى براى روز قيامت خود برگيرند و يا مركبى كه توسط آن راه راستى را بپيمايند در همين دنيا ديده برهم گذاردند و در همين خاك براى ابد خوابيدند در حقيقت به اين ترتيب از اين دنيا كوچ نمودند. آيا كسى شده است كه به شما خبر دهد اين دنيا به ما روى لطفى نشان داده است و از خطاى ما چشم پوشى نموده است؟ و يا اينكه كسى را خون بهاء براى آنان قرار داده است؟ و يا دنيا از روى مهر براى آنها كمكى كرده است؟ افسوس كه هرگز چنين نبوده و نخواهد بود! بلكه دنيا زيربناى زندگى آنها را با مصائب خود سست نموده كه تزلزل بر آن راه يافته است و مى توان تنها يارى دنيا اين را دانست كه رويدادهاى سخت را به شدت بر فرقشان كوبيده است و به مدت عمر يك باز دم تار و مارشان نموده است. حال ديديد كه اين دنياى آشنا چطور اف
رادى را كه با او آشنا بودند ناشناس و بيگانه دانست و با تمام اين حقايق روشن باز مشاهده كرديد كه آنها با آن بيگانه چگونه پيمان بستند و تماشاگر سرنوشت شومشان بوديد كه به چه صورت گرفتار قهر دنيا شدند و از اين دنيا كوچ نمودند. آيا مى توان گفت از اين دنيا جز گرسنگى توشه اى برگرفتند؟ و غير از تنگناى گورخانه اى نصيب آنان شد؟ و جز تاريكى دامنشان را گرفت. خدا شاهد است كه هرگز و هيچ گاه به اين افتخارات نائل نشدند. پس آيا چنين دنياى ناپايدارى را براى خود اختيار مى كنيد و بدان دل مى بنديد؟ و به خاطر اين دنياى بى ارزش اين همه حريص هستيد و نكبت آن را به جان خويش خريدارى مى كنيد واى كه چه دنياى بدى است. بخصوص براى آنهائى كه به آن خوشبين باشند و در اين دو روزه دنيا از افسون آن نهراسند و حذر ننمايند. با آنكه شما از اين حقيقت خوب اطلاع داريد، اما بدانيد كه از اين دنيا كوچ خواهيد كرد و مى گذريد. از آنهائى كه مى گفتند: كيست كه قادر باشد در توانائى و قدرت و شوكت رقابت كند؟ پند گيريد همه آنها با تمام قدرت و توانائى با ناتوانى زياد مجسمه هاى بى جانى شدند كه بر فراز مركبى چوبين به سوى گورستان رهسپارشان نمودند و مهمان خاك گرديدند. ول
ى در اين دنيا هرگز مهمانى واقعى نبودند، چون در اين كار اراده اى از خويش نداشتند. براى آنان از آغوش زمين گورى و از خاك آن كفنى و از استخوانهاى پوسيده مرده هاى پيشين همسايه اى اختيار كردند. همسايه اى كه هر مقدار با صداى بلند صدايش كند نمى شنود و ستمى را از خويش دور نمى كند غم و ناله هاى ديگران در حال او كوچكترين تاثير به جا نمى گذارد. ريزش قطرات باران كه باعث طراوت خلق مى شود آنان را ديگر شاد و خرم نمى سازد، آنان اسير وضع خويش هستند و غمى از دار و ندار دنيا ندارند و با تمام زياديشان با يكديگر همسايه هستند، خانه يكديگر را نديده اند تنهاى تنها مانده اند، با يكديگر همسايه هستند، اما توانائى آن را ندارند كه با يكديگر معاشرت كنند، با هم فاميلند وى اظهار بيگانگى مى كنند. بردبارانى مى باشند كه زنگار كينه از دل آنان بدر رفته نادان هستند ولى از درد و اندوه نادانى آنان كسى باك ندارد و ديگر به يارى و همراهيشان اميدى نيست آنان در روى زمين زندگى نمودن را به مرگ در زير خاك و گشادى دنيا را به تنگى خانه تاريك گور تبديل نموده اند و بجاى با ياران و خويشان بودن غربت نشينى و گوشه گيرى را اختيار كرده همانگونه كه عريان از خاك بوجود
آمدند، برهنه بدرون آن مى خزند، سرانجام با كوله اى از بار كردار خويش بسته اند از اين دنياى فانى به آن منزلگاه جاويد روى مى آورند درست مثل همان كه خداى بزرگ در كتاب آسمانى قرآن كريم فرموده است: همانگونه كه در آغاز خلق را پديد آورديم، آنها را باز مى گردانيم، و اين وعده ما حتمى است كه انجام خواهيم داد.

/ 261