ان نمى رساند، چون بعد از ويران نمودن ستونهاى دين و ايمان ديگر مظاهر فريبنده و ثروت دنيا براى شما سود و بهره اى نخواهد داشت. به اميد كه خداوند دلهاى ما و شما را به حق و رستگارى متوجه گرداند و شكيبائى به ما و شما عطا فرمايد.
خطبه 173-درباره طلحه
درباره طلحه ابن عبيدالله من بودم كه هيچگاه به جنگ تهديد نشده و از ضرب شمشير كسى نترسيده ام من به آنچه پروردگارم به نصرت و يارى وعده داده است مطمئنم. سوگند به خداى طلحه به دستاويز خون عثمان به بصره نشتافته. جز اينكه مى ترسد خون عثمان را از خودش بجويند، زيرا كه چنين گمانى درباره او برده مى شود، و در ميان كشندگان عثمان كسى از او حريصتر نبوده است، كنون براى اينكه امر را مشتبه ساخته، و در دلهاى مردم ايجاد شك و ترديد نمايد، اراده دارد لشگر گرد كند، به خدا سوگند طلحه يكى از سه كار را درباره عثمان بجا نياورد اول اگر پسر عفان چنانكه طلحه خيال مى كرد ستمگر بود، البته سزاوار بود طلحه يار كشندگان، و دشمن همراهانش بوده و از آنان دورى كند. دوم اگر مظلوم و ستمكش بود، سزاوار بود از جمله نهى كنندگان از قتل او و عذر خواهندگان در او باشد. سوم اگر در اين دو امر به حال شك و ترديد باقى بود بايستى خود گوشه اى گرفته، مردم را با او بگذارد، لكن او هيچيك از اين سه كار را نكرده، كارى كه راهش شناخته نشده و عذرش درست و مسموع نيست پيش گرفته.خطبه 174-موعظه ياران
اشاره با فضائل خود اى كسانى كه از كيفر خدا بى خبر هستيد بدانيد بدون هيچ ترديد محاسبان كارهاى خوب و بد شما از كردارتان غافل نمى باشند شما اى آنهائى كه دين رها ساخته ايد و ايمان را از كف داده ايد و دل به آب و رنگ فريبنده دنيا سپرده ايد، بدانيد كه بدون ترديد بطور قطع اين دستاويزهاى بدون ارزش را هم از شما خواهند گرفت، شما را چه شده است كه روى از خدا برگرفته ايد و دل خويش را به غير از او سپرده ايد. شما مانند چهارپايانى هستيد كه چوپان، آن گله را به طرف آبشخورى آماده به وبا و درد و رنج رمانده است و اين چهارپايان بسان گوسفندى مى باشند كه او را براى سر بريدن علوفه مى دهند و چونكه نمى داند اين علوفه مجانى و فراوان به چه منظورى مى باشد، مى پندارد كه دنيا هميشه به كامش مى باشد و كار او تنها علف خوردن است در صورتى كه از سرانجام خود بى خبر است، به خدا قسم اگر بخواهم زندگى هر كسى را از آغاز تا انتها تعريف كنم كه از كجا به كجا خواهد رفت مى توانم تمام احوال او را نكته به نكته بازگو كنم، و مى ترسم كه به خاطر من به رسول خدا (ص) كافر شويد و اين توهم و اشتباه براى شما پيش آيد كه بيش از او مى دانم. بدانيد من حقيقت انجام و آغاز زندگى را براى نزديكان خودم يا يارانم كه مى دانم آنان هرگز راه خطا نمى روند و در وجودشان خطا راه نمى يابد و از كفر دورى مى كنند خواهم بيان كرد، به آن خدائى كه رسول اكرم (ص) را به شيوه حق و راستى فرستاد و او را برگزيده اين آفريده ها قرار داد سخن راست مى گويم و پيغمبر خدا اين حوادث و تباه شدن آنكه عذاب مى بيند و چه آنكه نجات مى يابد و عاقبت امر خلافت را به من خبر داده است، چيزى باقى نگذاشته كه بر سر بگذرد مگر آنكه آن را در دو گوشم فرو برده و به من رسانيده است. اى مردم قسم به خدا شما را به طاعتى ترغيب نمى نمايم مگر آنكه از شما پيشى مى گيرم و شما را از معصيتى منع نمى كنم مگر آنكه پيش از شما از آن باز مى ايستم.