خطبه 116-موعظه ياران - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید نبی الدین اولیایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 116-موعظه ياران

درباره نكوهش ياران پس شما نه اموال را در راه كسى كه آنها را روزى شما قرار داد بذل مى نمائيد، و نه خويش را در راه او به مخاطره مى افكنيد، شما بوسيله اكرام و اعزاز خدا نزد بندگانش مكرميد، با اينحال خدا را در ميان بندگانش اكرام نمى كنيد، پس شما از اينكه در منزل كسانى نازل شده ايد كه آنها پيش از شما در آن منازل بودند، و از دور شدن از نزديكترين برادرانتان پند گيريد و دستشان از شما كوتاه، و آنان نيز بايد شما را مورد عبرت خويش قرار دهند.

خطبه 117-ستودن ياران خود

ستايش از ياران اى ياران شما در راه حق ياران، و در دين برادران، و در روز سختى و گيردار جنگ سپر و صحاب سر، و ياران من شمائيد نه ديگران، بوسيله شما است كه روگرداننده از حق را مى زنم، و طاعت رو كننده بر حق را اميدوارم، پس مرا به نصايح خويش كه خالى از غش، و سالم از شك و ريب مى باشد كمك دهيد، چرا كه به خدا قسم كه البته من سزاوارترين مردم به مردم مى باشم.

خطبه 118-تحريض مردم به جهاد

در جمع مردم عازم جنگ شما را چه مى شود كه اينطور خاموشيد پس گروهى از آنان گفتند يا اميرالمومنين اگر خودت براى جنگ با دشمن جلو بيفتى ما از دنبالت خواهيم بود. چيست شما را كه هرگز نه به طريق حق ارشاد مى شويد، و نه به سوى راهى هدايت مى گرديد، آيا در چنين موقعى سزاوار است كه من خودم حركت كنم؟ من بايد در اين جنگ هر كس از شجاعان و دليران شما را كه خود بپسندم با شما همراه كنم، كجا سزاوار است كه من لشگر، و شهر، و خزانه، و باج و خراج، و دادستانى مسلمانان، و حفظ حقوق طلبكاران را گذارده، و با دسته لشگرى از عقب دسته ديگر راه برگيرم، و مانند تير بى پيكانى كه در جعبه خالى صدا مى كند صدا كنم من قطب و استوانه آسيا هستم و آسياگرد من مى چرخد، مادامى كه من در جاى خويش هستم، و اگر من از جاى خود حركت كنم، مدار آسيا به هم خورده، و سنگ زيرينش لرزان و حيران گردد، به خدا سوگند اگر من هنگام ديدن دشمن آرزومند شهادت اگر مقدر بود نبودم، البته بر اسب سوارى خويش سوار شده و از شما دور مى شدم، مادامى كه باد جنوب و شمال در وزيدن است، و ديگر شما نامردم طعن زننده عيبجوى، منحرف از حق و ترسو را طلب نمى كردم مادامى كه دلهاى شما از هم
پراكنده است، سودى در بسيارى عدد شما نيست، به راستى شما را به طرف راه روشن حق كشاندم كه در آن راه گمراه و هلاك نمى شود جز كسى كه فطرتا هلاك است، هر كه آن راه مستقيم را پيمود به سوى بهشت، و هر كه پايش در آن لغزيد در آتش سرنگون است.

/ 261