درباره عمروعاص عجبا از پسر زانيه! كدام نابخردى به اهل شام گفته است كه من مردى بذله گو و شوخ طبع هستم؟ او ياوه گفته است و از گفتارش گناه برمى خيزد. بدانيد كه زشت ترين سخنها دروغ و بهتان است. و عمروعاص مرد پستى است كه شعارش دروغگوئى مى باشد، هرگاه وعده كند، وعده هايش همه ناراست باشد و بر خلاف آن رفتار مى نمايد، همين كه از او مطلبى را سئوال كنيد در جواب پرگوئى مى نمايد به هنگام عهد و پيمان هم انسانى نابكار به شمار مى رود، چون گام در عرصه كارزار گذارد پيمان خويشاوندى را از هم پاره مى كند تا لحظه اى كه تيغ نكشيده ست زياد امر و نهى مى كند ولى همين كه شمشيرها در كار آمدند و نمايان شدند عالى ترين مكرش اينست كه عورتش را نشان مى دهد و پا به فرار مى گذارد! به خدا قسم! اين سخن را از من بپذيريد كه چون ياد مرگ و آن سراى مى افتم، پشتم مى لرزد و از آن به بعد فكر و حالى به بازى و شوخ طبعى نخواهم داشت در صورتى كه ياد قيامت نبودن عمرو او را وادار مى كند كه سخن حق نگويد و راه راست را نپويد او با معاويه پيمان برقرار نكرد مگر اينكه هديه هاى فريبنده برايش فرستاد و معاويه هم به خاطر آنكه عمرو خوب دست از دين بردارد مبل غ زيادى پول نقد بدو بخشيد و او را خريدارى نمود.
خطبه 084-در توحيد و موعظه
صفات ذات خداوندى شهادت مى دهم بر اينكه خدائى به جز خداى يگانه بى شريك نيست، اوليست كه پيش از او چيزى نبوده، آخرى است كه او را انتها و پايانى نبوده عقول و اوهام به هيچ يك از صفات او نمى رسند و دلهاى خلايق عقيده به كيفيت و كميت و چگونگى او ندارند تجربه و تبعيض در حق او روا نباشد و ديده ها و دلها به او احاطه پيدا ننمايند.از همين خطبه: بندگان خدا پند بگيريد از عبرتهاى سودمند، و آيات درخشنده و انذارها و تخويفات بالغه و از يادآوريها و پندهاى آنان بهره مند كرديد گويا مرگ چنگالهاى خود را به شما پند كرده، و آرزوها از شما منقطع گرديده، و كارهاى سخت رسوا كننده، و رانده شدن به جائى شما را فرا گرفته است، و هنگام ورود به آنجا با هر كسى يك راننده و يك گواهى دهنده مى باشد، راننده او را به سوى مركز حشرش مى راند، و گواهى دهنده به كردارش گواهى مى دهد.بهشت داراى درجات، و پايه ها و منزلهائى است كه بر يكديگر برترى داشته، و از هم ممتازند نه نعمت آن زايل، و نه مقيمش از آن بيرون، و نه مخلد در آن پير، و نه ساكن در آن فقير خواهد شد.