نامه 061-به كميل بن زياد - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید نبی الدین اولیایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 061-به كميل بن زياد

خطاب به كميل ابن زياد پس از ستايش خداوند و سلام بر پيغمبر اكرم (ص) از دست دادن شخص چيزى را كه بر آن گماشته شده و به او سپرده اند و رنج بردن در كارى كه آن را به او نگماشته و به ديگرى واگذارده اند ناتوانى آشكار و انديشه اى است كه دارنده آن را به تباهى مى كشد. اين چه كار خلافى مى باشد كه تو در پيش گرفته اى؟ سرحداتى را كه من به تو سپرده ام بدون آنكه پاسدارى بر آن نقاط گمارى كه دشمن را دور كند رها ساخته و خويش را براى حمله به مردم قرقيسا مهيا مى سازى؟! بر اين تدبير خام و ناپسند! كار تو بدين مى ماند كه براى گذشتن دشمنانت كه خواهان تاراج و تاختن بر دوستان تو مى باشند خويش را بسان پلى نموده اى كه از آن عبور كنند! در صورتى كه تو را آن پشت استوار و قدرت با زور توانائى نبود كه زير اين بار تحمل آورى و دشمن از تو بترسد نه راه را بر خصم بستى و نه قدرت و عظمت دشمن را درهم شكستى و نه كسى بودى كه ملت تو به قدرت و حمايت تو مقابل دشمن احساس بى نيازى نمايند سرانجام از طرف امير و فرماندار كل خويش كار مثبتى انجام ندادى.

نامه 062-به مردم مصر

خطاب به مالك اشتر پس از ستايش خداوند بزرگ و سلام بر پيامبر اكرم (ص)، خداوند مهربان محمد (ص) را برانگيخت ترساننده جهانيان و گواه بر پيغمبران چون آن حضرت درگذشت پس از او مسلمانان درباره خلافت نزاع و گفتگو كردند و قسم به خدا دلم راه نمى داد و به خاطرم نمى گذشت كه عرب بعد از آن حضرت خلافت را از اهل بيت و خاندان او به ديگرى واگذارند و نه آنكه آنها پس از آن بزرگوار امارت و خلافت را از من دريغ نمايند، بر رنج و محنت من هيچ چيز خدا اضافه نكرد مگر آن لحظه كه مردم از هر سوى براى بيعت گرد آن كس هجوم آوردند تا با او بيعت نمايند، در اين حال من دست به روى دست گذاردم و فقط تماشاگر آنها شدم تا اين كه مشاهده كردم گروهى از مسلمانان مرتد شدند و از اسلام و مسلمانى روى برگرفته و تصميم گرفتند تا دين محمد (ص) را نابود كنند در اين لحظه ترسيدم كه اگر به يارى اسلام و مسلمين قيام نكنم شايد اين چنين كاخى شكاف بردارد و ويران گردد.

به خدا قسم كه اگر من تنها با ايشان روبرو شوم و آنها تمام روى زمين را پر كرده باشند باك نداشته و نمى هراسم و بدون ذره اى بيم و هراس با آنها روبرو مى گردم و در نبردى بس مهيب با آنان جهاد مى كنم در صورتى كه من بر ضلالتى كه با آنان در آن فرو رفته اند و راه هدايتى كه خود در آن قدم مى زنم بصيرت و بينشى كامل داشته و بوجود خداوندم يقين كامل دارم و خواهان ديدار او هستم و به فضل و لطف و پاداش خويش اميدوارم ولى اندوه من اين مى باشد كه مشاهده مى كنم بر اين ملت نادانان و بدكاران حكمرانى و فرمانروائى مى كنند، نعمت خدا را دولتى و ثروتى غنيمت مى شمرند و بندگان خدا را عبد و برده خود مى دانند. نيكان آنان را دشمن مى دارند و بدكاران را به يارى و دوستى خود انتخاب مى كنند. از بين آنها شخصى بود كه شرابخوارى مى نمود و به خاطر اين عمل زشت خود به حدى كه در آئين اسلام معين شده او را تازيانه زدند و نيز شخصى بود كه به خاطر اينكه براى مسلمان شدنش عطا و مزد كمى به او دادند اسلام اختيار نكرد. اگر به خاطر حاكم شدن اين افراد نبود من تا اين مقدار شما را نكوهش نمى نمودم و در گرد آوردنتان اين مقدار سعى و كوشش نمى كردم و لحظه اى كه
مى ديدم شما سستى مى كنيد و از جنگ با دشمن سر باز مى زنيد بدون شك به حال خود رهايتان مى نمودم. مگر مشاهده نمى كنيد كه اطراف شما كم گرديده و به ديارتان فيروزى يافته اند و آنچه در تصرف شما بود بدست آوردند و در شهرتان جنگ مى كنند. خدا شما را بيامرزد قيام نمائيد و به جنگ دشمنان خويش برويد تا به كى اين همه خوارى و زمين گيرى؟ واى كه مشاهده مى كنم كه بيچاره و درمانده خواهيد شد و پست ترين چيزها نصيبتان خواهد شد اى دلاور جنگجو بيدار باش هر كس به غفلت در مقابل دشمن به خواب خوش رود بدون ترديد بايد بداند كه دشمن به خاطر او لحظه اى ديده بدست خواب نسپارد.

/ 261