اين سخنرانى در سال 1347 شمسى در شب نيمه شعبان و در يك منزل شخصى ايراد شده است
ايمان به غيب
بسم الله الرحمن الرحيمالحمد الله رب العالمين بارى الخلائق اجمعين و الصلاة و السلام على عبدالله و رسوله و حبيبه و صفيه، سيدنا و نبينا و مولانا ابى القاسم محمد صلّى الله عليه وآله وسلّم و على آله الطيبين الطاهرين المعصومين، اعوذ بالله من الشيطان الرجيم:الذين يؤمنون بالغيب و يقيمون الصلواة و مما رزقناهم ينفقون. (162)در عرف ما اين طور معروف است كه به بعضى از افراد مىگوييم مؤمن. مىگوييم فلان كس مرد مؤمنى است. مقصود اين است كه مرد عابد و متعبدى است؛ يعنى واجباتش را انجام مىدهد، مستحبات را هم زياد مىدهد، زيارت مىرود، نافله مىخواند، ذكر زياد مىگويد. اما درباره فرد ديگرى كه داراى اين مشخصات نيست، مىگوييم فلان كس آدم مؤمنى يا آدم مآبى نيست. اين اصطلاح عرف است ولى يك اصطلاح هم قرآن دارد.قرآن به بعضى از مرد مىگويد مؤمن به بعضى ديگر مىگويد كافر و غير مؤمن. مؤمن در اصلاح قرآن يعنى چه يعنى صاحب ايمان. غير مؤمن يعنى كسى كه فاقد ايمان است. ايمان يعنى چه از خود ايمان شروع كنيمايمان مربوط به دل، قلب و اعتقاد است و اين، نص قرآن مجيد است. عده اى از اعراب باديه نشين آمدند خدمت پيغمبر اكرم صلّى الله عليه وآله وسلّم و گفتند: امنا يا رسول الله ما ايمان آورديدم. آيه قرآن نازل شد: قالت الاعراب امنا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان فى قلوبكم (163) يعنى گروهى از اعراب باديه نشين آمدند نزد تو (پيغمبر) و گفتند ما ايمان آورديم. به آنها بگو: شما نگوييد ما ايمان آورديم، بگوييد ما اسلام آورديم، (اسلام آوردن يعنى شهادتين را به زبان آوردن ولى ايمان مربوط به قلب است، مربوط به اعتقاد باطن است) هنوز ايمان در دل شما مردم نفوذ نكرده است.از اين آيه مىفهميم كه ايمان واقعى و حقيقتى است مربوط به روح انسان نه مربوط به بدن انسان، نه مربوط به پيشانى انسان كه آثار سجده داشته باشد يا نداشته باشد و نه مربوط به زبان انسان كه متذكر خدا باشد يا نباشد، بلكه به ريشه اين امور - كه عبارت است از يك حالت قبلى و فكرى و اعتقادى - مربوط است. شما مىپرسيد: ايمان به چه بگويم به خدا؟ بگويم ايمان به صفات خداوند؟ بگويم ايمان به رسالت پيغمبر و نزول وحى بر او؟ بگويم ايمان به اينكه معادى هست بله همه اينها درست است ولى خود قرآن تمام اينها را در يك كلمه جمع كرده است كه من فقط مىخواهم آن را توضيح بدهم. آن كلمه كلمه اى است كه در اولين آيه سوره بقره به يك اعتبار و در سومين آيه آن به اعتبار و در سومين آيه آن به اعتبار ديگر ذكر شده است. در سوره بقره اين طور مىخوانيم:بسم الله الرحمن الرحيم. الم ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين. الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلواة و مما رزقنا هم ينفقون. (164)در عبارت الذين يومنون بالغيب آنها كه به حقايق نهانى ايمان دارند، كلمه غيب يك كلمه است به جاى چندين كلمه؛ ايمان به خدا هست، ايمان به صفات پروردگار يك كلمه است به جاى چندين كلمه؛ ايمان به خدا هست، ايمان به صفات پروردگار هست، ايمان به دستگيريهاى نهانى و غيبى در يك شرايط معين هست. حالا كلمه غيب را تا اندازه اى كه متناسب با اين جلسه باشد شرح مىدهم، بعد دنباله عرايضم را عرض مىكنم.