تعبير پيغمبر اكرم از دل - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعبير پيغمبر اكرم از دل

تعبيرى دارد پيغمبر اكرم راجع به دل، اين جور دلهايى كه ما داريم، اين دلهايى كه از اختيار ما بيرون است. بسيار تعبير عجيبى است! پيغمبر اكرم مثلى ذكر مىكند، مىفرمايد: انما مثل هذا القلب كمثل ريشة فى فلاة معلقة على شجرة تقلبها الريح ظهرا البطن مثل دل انسانها، انسانهايى كه دلشان تربيت نشده است و هنوز با عبادت تمرين پيدا نكرده اند، مثل يك پر - مثلا پر مرغ - است. شما اگر يك پر را در صحرا و بيابان به يك شاخه درخت آويزان كنيد، بعد نگاه كنيد ببينيد اين پركى به يك حالت مىايستد، مىبينيد دائما از اين رو به آن رو مىشود. يك نسيم بسيار كوچك هم بوزد كه شما احساس نسيم هم نمى كنيد، مىبينيد اين پر روى اين شاخه دارد حركت مىكند. مىگويد مثل قلب بنى آدم (كه در اينجا منظور قوه خيال است)، مثل قوه خيال كه يك جا نمى ايستد، از اين شاخه به آن شاخه مىرود و از اختيار انسان بيرون است، مثل آن پرى است كه به شاخه اى در بيابان آويخته باشد كه ثابت نمى ماند. مولوى همين مضمون را به شعر در آورده:




  • گفت پيغمبر كه دل همچون پرى است
    در بيابانى به دست صرصرى



  • در بيابانى به دست صرصرى
    در بيابانى به دست صرصرى



آيا همه دلها اين جور است ابدا. لابد خيال مىكنيد دل على بن ابى طالب هم العياذ بالله همين جور بود. خير، اين جور نبود. نه تنها على بن ابى طالب، بلكه شاگردهاى كوچك على بن ابى طالب هم اين جور نبودند. آيا اويس قرنى، عمار ياسر و كميل بن زياد نخعى اين جور بودند؟ ابدا. و حتى كمتر از اينها را ما ديده ام، در افرادى كه ما در زمان خودمان ديده ايم. از اين افراد ما زياد ديده ايم كه اينها مالك قوه خيال خودشان و مسلط بر قوه خيال خودشان هستند يعنى توانسته اند اين قدرت را در اثر عبوديت و بندگى خدا پيدا كنند كه اگر بخواهند يك ساعت متوالى ذهن را به يك نقطه متمركز كنند به طورى كه در تمام اين يك ساعت يك ذره ذهن به هيچ نقطه ديگرى توجه پيدا نكند مىتوانند چنين كارى بكنند. اين خودش قدرت و تسلط است و در نتيجه نزديك شدن واقعى به خداى تبارك و تعالى پيدا مىشود. چنين چيزى ممكن است. اساسا اهميت آنها به همين است كه بر انديشه خودشان حاكمند، انديشه يعنى خيال بر آنها حكومت نمى كند. چقدر عالى مىگويد اين جور مطالب را ملاى رومى! حديثى هست از پيغمبر اكرم كه فرمود: ينام عينى و لاينام قلبى من چشمم مىخوابد ولى دلم بيدار است؛ بر عكس ما كه چشممان بيدار است و دلمان در خواب است. پيغمبر فرمود من چشمم كه بخوابد دلم بيدار است. مىگويد:




  • گفت پيغمبر كه عيناى ينام
    لاينام القلب هن رب الانام



  • لاينام القلب هن رب الانام
    لاينام القلب هن رب الانام



چقدر عالى است!




  • چشم توبيدار و دل رفته به خواب
    حاكم انديشه ام محكوم نى
    چون كه بنا حاكم آمد بر بنى (78)



  • چشم من در خواب و دل در فتح باب
    چون كه بنا حاكم آمد بر بنى (78)
    چون كه بنا حاكم آمد بر بنى (78)



مثل من و انديشه ام مثل بناست و بنا؛ آن را من ساخته ام، انديشه و خيال مرا نساخته است.




  • من چو مرغ اوجم انديشه مگس
    كى بود بر من مگس را دسترس



  • كى بود بر من مگس را دسترس
    كى بود بر من مگس را دسترس



اين، مرحله دوم (و سوم به يك اعتبار) از مراحلى است كه انسان تسلط و قدرت پيدا مىكند.

/ 134