بزرگترين برنامه انبياء آزادى معنوى است، اصلا تزكيه نفس يعنى آزادى معنوى قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها (25). و بزرگترين خسران عصر ما اين است كه همواره مىگويند آزادى، اما جز از آزادى اجتماعى سخن نمى گويند، از آزادى معنوى ديگر حرفى نمى زنند و به همين دليل به آزادى اجتماعى هم نمى رسند. در عصر ما يك جنايت بزرگ كه به صورت فلسفه و سيستمهاى فلسفى مطرح شده است اين است كه اساسا درباره انسان، شخصيت انسانى و شرافت معنوى انسان هيچ بحث نمى كنند، نفخت فيه من روحى فراموش شده است، مىگويند اصلا چنين چيزى وجود ندارد، انسان يك موجود دو طبقه اى نيست كه طبقه عالى و طبقه دانى داشته باشد، اصلا انسان يا يك حيوان هيچ فرق نيم كند، يك حيوان است، زندگى تنازع بقاست و جز تنازع بقا چيز ديگرى نيست، يعنى زندگى جز تلاش كردن هر فرد براى خود و جنگيدن براى منافع خود چيز ديگرى نيست! مىدانيد اين جمله چقدر به بشريت ضربه وارد كرده است! مىگويند زندگى جز جنگ و ميدان جنگ چيز ديگرى نيست. بلكه جمله اى مىگويند كه بعضى هم خيال مىكنند كه خيلى حرف درستى است، مىگويند: حق گرفتنى است نه دادنى. حق، هم گرفتنى است و هم دادنى.اصلا اين جمله كه حق را فقط بايد گرفت و كسى به تو نمى دهد، ضمنا تشويق به اين است كه تو حق را بايد بگيرى نه اينكه حق را بايد بدهى، صاحب حق بايد بيايد، اگر توانست به زور از تو بگيرد، اگر نتوانست كه نتوانست. اما پيغمبران نيامدند اين حرف را بزنند. پيغمبران گفتند حق، هم گرفتنى است و هم دادنى، يعنى مظلوم را، پايمال شده را توصيه كردند به اينكه برو حق را بگير، و از آن طرف ظالم را وادار كردند عليه خودش قيام كند كه حق را بدهد، و در اين كار خودشان هم كامياب و موفق شدند. دعا مىكنم:خدايا از تو مىخواهيم به حق آن آزادمردان واقعى كه آزادى معنوى را در درجه اول داشتند، به ما توفيق عنايت كنى كه از نفس اماره خودمان آزاد شويم.خدايا به ما آزادى معنوى عنايت كن، آزادى اجتماعى عنايت كن، خير دنيا و آخرت به همه ما كرامت بفرماخدايا ما را به حقايق اسلام آشنا بفرما، حاجات مشروعه همه ما را برآور.خدايا اموات همه ما را ببخش و بيامرز.رحم الله من قرا الفاتحه مع الصلوات