مثلا نماز، جنبه اخروى خالصش همين است كه انسان به ياد خدا باشد، خوف خدا داشته باشد. براى حضور قلب و توجه به خدا كه اينهمه آداب ضرورت ندارد؛ برو وضو بگير، شستشو كن، خودت را پاكيزه كن. مگر براى نزد خدا رفتن. شستشو كردن تاثير دارد؟ از نظر پيش خدا رفتن تاثير ندارد كه صورت انسان شسته باشد يا نه، ولى خداوند مىفرمايد: اذا قمتم الى الصلاة فاغلسوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق وقتى كه مىخواهى به نماز بايستى اول وضو بگير، صورتت را بشوى، دستهايت را بشوى، بعد مشغول نماز شو. مىبينم نظافت را با عبادت توام كرده است. و ان كنتم جنبا فاطهروا (109) اگر جنب هستى بايد تمام بدنت را شستشو دهى.اينجا نظافت مقرون به عبادت است. مىخواهى نماز بخوانى، آن لباسى كه با آن نماز مىخوانى بايد حلال و مباح باشد. اگر يك نخ غصبى در لباس تو باشد نمازت باطل است. باز اينجا عبادت با حقوق توام مىشود. در ضمن اينكه مىگويد بايد خدا را پرستش كنى، مىگويد حقوق را بايد محترم بشمارى. يعنى اسلام مىگويد من پرستشى را كه در آن حقوق اجتماعى محترم نباشد محترم بشمارى. يعنى اسلام مىگويد من پرستشى را كه در آن حقوق اجتماعى محترم نباشد اساسا قبول ندارم. آن يك نمازگزار وقتى مىخواهد نماز بخواند، اول فكر مىكند اين خانه اى كه من در آن هستم آيا به زور از مردم گرفته ام يا نه اگر به زور گرفته ام نمازم باطل است. پس اگر مىخواهد نماز بخواند مجبور است كه خانه اش را طورى ترتيب بدهد كه برايش حلال باشد، يعنى از صاحب اصلى اش خريده باشد و يا او را راضى نگه دارد؛ فرش زير پايش همين طور، لباسى كه به تن دارد همين طور، و حتى اگر حقوقى از فقرا به او تعلق گرفته است، خمس يا زكات آن را بايد بدهد و اگر ندهد باز نمازش باطل است.
3. جهت شناسى
همچنين به ما مىگويند اگر مىخواهيد نماز بخوانيد بايد همه تان رو به كعبه بايستيد. كعبه كجاست اولين معبدى كه براى پرستش خدا در دنيا ساخته شده است (ان اول بيت وضع للناس للذى ببكة مباركا) (110) همه تان بايد رو به اولين معبد و مسجدى كه به دست پيغمبر بزرگ خدا ابراهيم و فرزندش اسماعيل ساخته شده بايستيد. حالا چرا ما رو به آنجا بايستيم مگر خدا آنجاست مگر خدا در خانه كعبه است (العياذ بالله)؟ قرآن كه مىگويد: فاينما تولوا فثم وجه الله (111) رو به هر طرف بايستيد، چهره خدا اينجاست. رو به اين طرف بياستيد يا رو به آن طرف، رو به خدا ايستاده اى. رو به بالا نگاه كنى يا رو به پايين. به طرف خدا نگاه كرده اى. پيغمبر فرمود: اگر شما را با ريسمانى تا هفتمين طبقه زمين هم فرو ببرند باز هم به سوى خدا رفته ايد، به مغرب برويد به سوى خدا رفته ايد، اينجا هم كه نشسته ايد با خدا هستيد. خدا كه جهت ندارد، پس چرا ما بايد رو به كعبه بايستيم؟ مىگويد شما كه داريد عبادت انجام مىدهيد، در عين حال بايد يك تعليم و تربيت اجتماعى هم بگيريد. همه تان رو به يك نقطه بايستيد. اگر اين جور نباشد، يك از اين طرف بايستد يكى از آن طرف، اين مظهر تفرق و تشتت است. اما اگر رو به يك نقطه ايستاديد، جهت شناس هستيد؛ همه مسلمين يك جهت را تعقيب مىكنند. حالا كدام نقطه را انتخاب كنيم كه اساسا بوى شرك نداشته باشد؟ مىگويد آن نقطه اى را انتخاب كن كه اگر رو به آن بايستى باز عبادت را احترام كرده اى، رو به جايى مىايستى كه اولين معبد است. احترام معبد، احترام عبادت است.
4. انضباط وقت
باز مىگويد عبادت كه مىخواهى بكنى، يك وقت مشخص و معينى دارد و دقيقه اش هم حساب مىشود. وقت نماز صبح از اول طلوع صبح تا اول طلوع آفتاب است و اگر عمدا يك دقيقه قبل از طلوع صبح يا بعد از طلوع آفتاب شروع كنى، نمازت باطل است درست نيست. بايد بين اين دو باشد نمى شود بگويى من فعلا خوابم مىآيد، الان يك ساعت به طلوع صبح مانده، خدا كه خواب و بيدارى ندارد. مگر خدا در بين الطلوعين - العياذ بالله - لباس رسمى اش را مىپوشد و آماده قبول كردن نمازها مىشود؟ براى خدا كه تمام ساعات و همه لحظات على السويه است، لا تاخده سنة و لا نوم، (112) من ديشب بيدار خوابى كشيده ام، خيلى خوابم مىآيد، مىخواهم نيم ساعت زودتر نمازم را بخوانم! انضباط وقت را بايد بشناسى. جز در وقت خودش در وقت ديگر نبايد نماز بخوانى. آيا از نظر خدا فرق مىكند كه اين وقت يا آن وقت باشد؟ نه، از نظر تو فرق مىكند؛ تو بايد با اين نماز تربيت شوى. اگر شب تا ساعت 2 نيمه شب هم بيدار بودى، بايد بين الطلوعين بيدار شوى و نمازت را بخوانى و نماز ظهر و عصر هم همين طور است؛ قبل از وقت قبول نيست. بعد از وقت هم قبول نيست. مغرب و عشا هم همينطور است.
5. ضبط احساسات
مى گوييد نماز عبادت است، خداپرستى است؛ خداپرستى را به اين مسائل چه كار؟ نه، در اسلام خداپرستى به اين مسائل مربوط است. اسلام بين عبادت و پرستش و مسائل ديگر جدايى قائل نيست (ممكن است كسى بگويد) من نماز مىخوانم يك گريه اى هم وسط نماز بكنم يا به ياد قضيه اىمى افتم، يك چيزى مىبينم مىخندم، چيزى نيست! خير، نماز مظهر ضبط احساسات است. در حال نماز كه رو به يك نقطه مىايستى بايد رو به همان نقطه باشى، نه به اين طرف يا آن طرف كج و راست كنى، در يك حالت خبردار بايد بايستى. خنده و گريه چطور؟ ابدا خوردن و آشاميدن چطور؟ ابدا مىگويد هيچ يك از اينها با روح عبادت منافات ندارد؛ به ياد خدا هستم، در ضمن خنده ام مىگيرد مىخواهم بخندم، گريه ام مىگيرد مىخواهم بگريم يا در بين نماز چيزى بخورم. خير، تو در همين مدت كم بايد تمرين كنى تا بر شكمت مسلط بشوى، بر خنده ات مسلط بشوى، بر گريه ات مسلط بشوى، بر بى انضباطى خودت مسلط بشوى. اينها يك سلسله مسائل اجتماعى است ولى عبادت است، چون عبادت در اسلام جزء برنامه تربيتى است. عبادت بدون رعايت اين اصول پذيرفته نيست.
6. طماءنينه
طمانينه چطور؟ اين هم واقعا عجيب است! بنده در حال نماز وقتى حمد و سوره را مىخوانم همه آن شرايط را رعايت مىكنم اما خودم را تكان مىدهم؛ يك پايم را بر مىدارم، يك پاى ديگر را مىگذارم، خودم را به طرف راست و چپ حركت مىدهم. مىگويد اين نماز تو باطل است. در ركوع يا سجود مرتب خودم را حركت مىدهم، پاهايم يا دستم را حركت مىدهم. اين نماز تو باطل است. بايد با آرامش و طمانينه نماز بخوانى يعنى وقتى مىايستى مىخواهى بگويى الله اكبر، تا بدنت قرار نگرفته است نبايد بگويى الله اكبر اگر در حال حركت بگويى الله اكبر باطل است. بايد آرام بگيرى، بعد بگويى الله اكبر آنگاه اگر خواستى خودت را تكان بدهى تكان بده اما حرفى نزن ذكر نگو. اگر فرضا پايت درد مىكند يا عضوى ديگرى از تو ناراحت است، سكوت كن، راحت بگير؛ استقرار كه پيدا كردى بگو بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد الله رب العالمين.... باز اگر وسط نماز پايت درد آمد، آرام بگير، سكوت كن، خودت را راحت كن، بعد دو مرتبه ادامه بده. با آرامش و طمانينه بايد باشد. هم روحت بايد طمانينه داشته باشد و هم جسمت.
7. اعلام صلح و صفا با همه بندگان صالح خدا
مى آييم سراغ ساير قسمتهاى نماز. نماز توجه به خداست. توجه به غير خدا شرك است ولى در عين حال به ما مىگويند در نماز بگو السلام علينا و على عبادالله الصالحين سلام بر ما، سلامت بر ما و بر جميع بندگان شايسته خدا. اعلام صلح و صفا با همه بندگان صالح خدا مىكنى. به قول امروزيها اعلام همزيستى مسالمت آميز با همه افراد شايسته مىكنى. در حال نماز مىگويى من با هيچ بنده شايسته اى سر جنگ ندارم چون اگر با بنده شايسته اى سر جنگ داشته باشيم، خود ناشايسته ام. ممكن است بگوييد: السلام علينا و على عباد الله الصالحين با روح عبادت - كه حضور قلب به خداست - ارتباطى ندارد. ولى در اسلام روح و پيكر عبادت با مسائل تربيتى آميخته است. نماز ضمن اينكه مركب تقرب پروردگار است، مكتب تربيت هم هست. با اينكه از نظر مسائل معنوى هر چه انسان خودش و ديگران را فراموش كند بهتر است، اما از نظر اجتماعى فراموش نكردن ديگران لازم و ضرورى است.در سوره حمد (113) كه جزء قطعى نماز است مىگوييم: اياك نعبد و اياك نستعين، نمى گوييم اياك اعبد واياك استعين. اياك اعبد به اصطلاح متكلم وحده است، يعنى خدايا من تنها تو را مىپرستم، تنها از تو كمك مىگيرم. ما اين جور نمى گوييم، مىگوييم: اياك نعبد و اياك نستعين خدايا! ما تنها تو را مىپرستيم، خدايا! ما تنها از تو كمك و استعانت مىجوييم يعنى مىگوييم خدايا! من تنها نيستم، من با همه مسلمانهاى ديگر هستم. ضمنا انسان وابستگى و پيوستگى خودش به جامعه اسلامى را در حال عبادت و بندگى اعلام مىكند: خدايا! من فرد نيستم، تك نيستم، من عضوم، جزئى از كل و عضوى از پيكر هستم؛ ما هستيم نه من (در دنياى اسلام من وجود ندارد، ما وجود دارد)؛ ما تنها تو را مىپرستيم، تنها از تو كمك مىجوييم. همين طور ساير قسمتهاى نماز كه هر كدام خودش درس است، تذكر و يادآورى است.