نصيحت على عليه السلام
شخصى آمد خدمت مولاى متقيان على عليه السلام و گفت: يا اميرالمومنين! مرا نصيحت كن. على عليه السلام نصايح زيادى كرد. دو جمله اولش را برايتان عرض مىكنم. فرمود: لا تكن ممن يرجوا الاخرة بغير عمل و يرجى التوبة بطول الامل، يقول فى الدنيا بقول الزاهدين و يعمل فيها بعمل الراغبين (31). همين دو جمله فعلا ما را بس. فرمود: نصيحت من به تو اينكه از آن كسان مباش كه اميد به آخرت دارد اما مىخواهد بدون عمل به آخرت برسد، مثل همه ما.ما مىگوييم حب على بن ابى طالب كافى است. تازه حب ما حب حقيقى نيست، اگر حب حقيقى بود عمل هم پشت سرش بود. مىگوييم همين وابستگى ظاهرى كافى است! خيال مىكنيم على عليه السلام از كسانى است كه احتياج دارد، و اگر افرادى انتساب دروغين هم داشته باشند ديگر بسيار خوب، ما عجالتا سياهى لشكر مىخواهيم. سياهى لشكر هم كافى است! ما خيال مىكنيم يك گريه دروغين بر امام حسين كافى است. ولى اميرالمومنين فرمود اينها دروغ است اگر حب على بن ابى طالب تو را به عمل كشاند، بدان حب تو صادق و راستين است. اگر گريه بر حسين بن على بن ابى طالب تو را به عمل كشاند، بدان حب تو صادق و راستين است. اگر گريه بر حسين بن على تو را به سوى عمل كشاند، بدان حب تو صادق و راستين است. اگر گريه تو راستين است. اگر نه، فريب شيطان است. جمله دوم و يرجى التوبة بطول الامل اى مرد! از آن كسان مباش كه احساس نياز به توبه را در وجود خدا دارند اما هميشه مىگويند دير نمى شود، وقت باقى است.برادر! اگر على بيايد و من هم برويم خدمتش و بگوييم آقاجان! ما را نصيحت كن، چنين جمله اى به ما مىگويد: لا تكن ممن يرجوا الاخرة بغير عمل و يرجى التوبه بطول الامل تا كى بگوييم آقا دير نمى شود، حالا وقت باقى است! تا هنوز جوان هستيم مىگوييم اى آقا! جوان بيست ساله كه ديگر وقت توبه كردنش نيست. عجيب اين است كه بعضى افراد پير و كهنسال وقتى يك جوان را مىبينند كه متوجه عبادت است و به گناه خودش توجه دارد و حال توبه و ندامت است، مىگويند: اى آقا! تو جوانى، هنوز وقت اين حرفهاى براى تو نرسيده. اتفاقا جوانى بهترين وقتش است. يك شاخه تا وقتى كه هنوز تازه است، آمادگى بيشترى براى راست شدن دارد، هر چه بزرگتر و خشكتر بشود، آمادگى اش كمتر مىشود، بعلاوه، چه كسى به اين جوان قول داده كه او پا به سن بگذارد، ميانه مرد بشود، از ميانه مردى بگذرد و پير بشود؟ تا جوانيم مىگوييم جوانيم. در ميانه مردى هم كه مىگوييم حالا وقت داريم، توبه وقتش پيرى است، وقتى كه پير شديم. از همه كارها افتاديم و همه قدرتها از ما گرفته شد، آن وقت توبه مىكنيم. نمى دانيم كه اشتباه كرده ايم، آن وقت اتفاقا هيچ توبه نمى كنيم، آن وقت ديگر حال توبه برايمان نمى ماند، آنقدر در زير بار معاصى كمر ما خم شده است كه دل ما ديگر حاضر براى توبه كردن نيست، دل يك جوان آماده تر است براى توبه كردن تا دل پير. چه خوب مىگويد مولوى:
خاربن در قوت و برخاستن
خاركن در سستى و در كاستن
خاركن در سستى و در كاستن
خاركن در سستى و در كاستن
خار بن در قوت و برخاستن
خار كن در سستى و در كاستن
خار كن در سستى و در كاستن
خار كن در سستى و در كاستن