در سوره مباركه انا فتحنا مىفرمايد:محمد رسول الله والذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم. (94) در اينجا چهره يك جامعه اسلامى ترسيم شده است و مساءله اولى كه ذكر مىكند، معيت با پيغمبر و ايمان به پيغمبر است. مرحله دوم اشداء على الكفار در مقابل بيگانگان محكم و قوى و نيرومند بودن است. پس اين خشكه مقدس هايى كه فقط پلاس مساجد هستند و هزارتايشان را يك سرباز جلو مىاندازد و صدايشان در نمى آيد، مسلمان نيستند. يكى از خاصيتهاى مسلمان و اولين خاصيتى كه قرآن كريم ذكر كرده است، شدت، قوت و استحكام در مقابل دشمن است. اسلام، مسلمان سست را نمى پذيرد:ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين (95) سستى در دين اسلام نيست. ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن مىگويد: هيچ دينى به اندازه اسلام پيروان خود را به قوت و نيرومندى دعوت نكرده است. گردن را كج كردن، از گوشه لب آب ريختن، يقه باز بودن، يقه چرك بودن، خود را به ننه من غريبم زدن، پا را به زمين كشيدن، عبا را به سر كشيدن، اينها ضد اسلام است. ناله كردن، آه كشيدن ضد اسلام است.اما بنعمة ربك فحدث. (96) خدا به تو سلامت داده، قوت داده، قدرت و نيرو داده. تو كه مىتوانى كمرت را راست بگيرى، چرا بيخود آه مىكشى آخر آه كشيدن يعنى يك دردى دادم؛ خدا كه به تو درد نداده، چرا آه مىكشى اين كفران نعمت خداست. آيا على همين طور راه مىرفت كه من و تو راه مىرويم آيا على اين جور با عبا را بر سر مىكشيد و اينطور و آن طور راه مىرفت اينها از اسلام نيستند.اشداء على الكفار در مقابل بيگانه، شديد محكم مثل سد اسكندر، آهنين.در ميان خودشان، با مسلمانان چطور؟رحماء بينهم مهربان، دوست و صميمى، باز وقتى مىرويم سراغ مقدسهاى خودمان، چيزى كه در وجود اينها نمى بينيم صميميت و مهربانى نسبت به ديگران است؛ هميشه اخم كرده و عبوسند، با احدى نمى جوشند، با احدى نمى خندند، به احدى تبسم نيمى كنند، بر سر همه مردم دنيا منت دارند، اينها مسلمان نيستند، خودشان را به اسلام بسته اند. اين هم خصوصيت دوم.آيا همين ديگر كافى است شدت در مقابل كفار و مهربانى و صميميت نسبت به مسلمين، براى مسلمان بودن كافى است نه.تريهم ركعا سجدا يبتغون فضلا من الله رضوانا (97) در عين حال همين فرد شديد در مقابل بيگانه، و صميمى و مهربان در ميان خوديها و با مسلمانان را وقتى در محراب عبادت مىبينى، در ركوع، و در سجود، در حال دعا و در حال عبادت و مناجات ركعا سجدا عبادتش است،يبتغون فضلا من الله و رضوانا دعايش است. البته نمى خواهم ميان دعا و عبادت مرز قائل بشوم. دعا و عبادت است و عبادت هم دعا، اما گاهى يك عمل صرفا دعاى خالص است يعنى عبادتى است كه فقط دعاست ولى عبادت ديگرى دعا و غير دعا در آن مخلوط است مثل نماز، و يا عبادت ديگرى اساسا دعا نيست مثل روزه.سيماهم فى وجوههم من اثر السجود (98) آنقدر عبادت مىكند كه آثار عبادت، آثار تقوا، آثار خداپرستى در وجناتش، در چهره اش پيداست؛ هر كه به او نگاه بكند در وجودش خداشناسى و ياد خدا را مىبيند، او را كه مىبيند به ياد خدا مىافتد. در حديث است (و شايد از رسول اكرم باشد) كه حواريين عيسى بن مريم از او سوال كردند:ياروح الله! من نجالس ما باكى همنشينى كنيم فرمود:من يذكر كم الله رويته و يزيد فى علمكم منطقه و يرغبكم فى الخير عمله (99) با كسى بنشينيد كه وقتى او را مىبينيد به ياد خدا بيفتيد (در سيماى او، در وجناتش خداترسى و خداپرستى را بيابيد)، با آن كس كه علاوه بر اين يزيد فى علمكم منطقه سخن كه مىگويد از سخنش استفاده مىكنيد، بر علم شما مىافزايد.يرغبكم فى الخير عمله وقتى به عملش نگاه مىكنيد، به كار خير تشويق مىشويد. با چنين كسانى نشست و برخاست كنيد.در دنباله آيه مىگويد:ذلك مثلهم فى التوراة و مثلهم فى الانجيل كزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوى على سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الكفار (100) در تورات و انجيل اينها با صفت ياد شده اند، درباره شان گفته شده است كه چنين امتى به وجود مىآيد. به اين شكل تجسم پيدا كرده و توصيف شده اند كه مثلشان مثل يك زراعت است، مثل يك گندم است كه در زمين كشت مىشود و بعد، از زمين چون زنده است مىرويد، در آغاز برگ نازكى بيرون مىدهد ولى تدريجا اين برگ درشت تر مىشود و استحكام پيدا مىكند، آنچنانكه كم كم به صورت يك ساقه كلفت در مىآيد، بعد به شكلى در مىآيد كه روى پاى خودش مىايستد در حالى كه قبلا برگى بود افتاده روى زمين و از خود استقلال نداشت. آنچنان رشد مىكند كه همه كشاورزان را، همه متخصصان انسان شناسى را به حيرت در مىآورد كه چه ملت رشيدى، چه ملت بالنده اى، چه ملت در حال رشدى! البته ملتى كه هم اشداء على الكفار باشد، هم رحماء بينهم هم ركعا سجدا و هم يبتغون فضلا من الله و رضوانا قطعا اين جور است. حالا بگوييد چرا ما مسلمين اينقدر در حال انحطاط هستيم چرا اينقدر تو سرى خور و بدبخت هستيم اصلا كداميك از اين خصايص در ما هست، و اين چه توقعى است!ما با اينكه صد در صد اعتراف داريم كه اسلام دين اجتماعى است و دستورات آن حالى از اين است، ولى اينها سبب نمى شود كه ما عبادت و دعا و ارتباط با خدا را تحقير كنيم، كوچك بشماريم، نماز را كوچك بشماريم.