هدف و نيت در جهد اسلامى - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدف و نيت در جهد اسلامى

جهاد اسلامى هم همين طور است. جهاد اسلامى، صرف شمشير زدن و با دشمن اسلام جنگيدن نيست. شمشير زدن در راه خدا و به قصد رضاى خدا جهاد است و الا ممكن است كسى در صفوف مسلمين هم باشد، از سربازهاى ديگر هم بيشتر حرارت به خرج بدهد، بيشتر هم گرد و خاك كند اما اگر توى دلش را بشكافيد، مثلا شهرت، نام، افتخار، اسمم زياد برده شود، عكسم چاپ بشود، اسمم در تاريخ ثبت بشود يا به هدفهاى ديگر است شايد كشته نشديم. اگر كشته نشديم، قهرمان خواهيم بود. اگر قهرمان باشيم، پولها به ما خواهند داد، جايزه ها خواهند داد، زنان زيبا به همسرى مادر خواهند آمد. پس دنيا و آخرت هر دو را با يكديگر داريم؛ هم رفته ايم در جهاد فى سبيل الله شركت كرده ايم و هم دنياى اينچنين داريم. نه، البته دنيا مىرسد اما به شرط اينكه هدف تو دنيا نباشد.

ظاهرا در جنگ احد است؛ ديدند يكى از انصار (يعنى از مسلمانان ساكن مدينه) خيلى در اين جنگ شجاعت به خرج مىدهد و خيلى هنر كرد وافرند زيادى را به خاك انداخت. در حالى كه او روى خاكها افتاده بود و لحظات آخرش را طى مىكرد و از درد هم خيلى رنج مىكشيد، بعضى آمدند خدمت رسول اكرم و گفتند: يا رسول الله! فلانى خيلى مجاهد خوبى بود، خيلى سرباز خوبى بود، امروز خيلى فعاليت كرد. پيغمبر التفاتى نكرد.

بار ديگر اين سخن را گفتند. باز هم پيغمبر التفاتى نكرد. اسباب تعجب شد: چرا پيغمبر به چنين سرباز فداكارى اهميت نمى دهد؟! تا اينكه يكى از مسلمين به بالين او رسيد، گفت: مرحبا، تبريك مىگويم به تو كه فى سبيل الله مجاهده كردى و الان دارى شهيد فى سبيل الله از بين مىروى. گفت: من اين حرفها سرم نمى شود، فى سبيل الله و شهيد فى سبيل الله سرم نمى شود. من ديدم مردم مدينه و مردم مكه دارند با همديگر مىجنگند؛ اين طرف مردم مدينه هستند و آن طرف مردم مكه، تعصب وطنى و همشهرى گرى مرا وادار كرد كه چنين كنم. اين حرفها كه تو مىگويى، من سرم نمى شود، من به خاطر تعصب وطن و تعصب ملى گرى و تعصب همشهرى گرى اين كار كردم. بعد هم چون ديد از درد رنج مىبرد، گفت: من طاقت ندارم اين دردها را تحمل كنم. به زحمت از جا حركت كرد و سر شمشيرش را گذاشت روى قلبش و يك فشار داد، خودكشى هم كرد، تازه فهميدند كه چرا پيغمبر اعتنايى نكرد، چون جهاد بايد جهاد فى سبيل الله باشد، هجرت بايد هجرت فى سبيل الله باشد، يعنى هجرت، مسافرت ظاهرى با سلوك الى الله هر دو توام باشد؛ هجرت كننده، هم مهاجر باشد و هم عارف سالك. هر دو را اسلام با هم مىخواهد.

اين آيه، هر دو را با يكديگر ذكر مىكند: و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله يعنى در آن واحد دو هجرت بكند: هجرت جسمى و هجرت روحى، جسمش را شهرى به شهر ديگر منتقل بشود و روحش از مرحله انانيت و منيت به مرحله اخلاص ترقى كند و بالا برود. اينچنين مهاجرى را قرآن مىگويد: فقد وقع اجره على الله (يك تعبير خيلى عالى است) اجر او را ديگر از خدا بخواهيد؛ عهده دار اجر او خداست. اين تعبير كه عهده دار اجر او خداست. يعنى مطلب بالاتر از اين حرفهاست كه بتوانيد تصور كنيد اجر چنين مهاجرى چه خواهد بود.

/ 134