همت بزرگ در راه دانش - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همت بزرگ در راه دانش

مثلا در مسير علم همتها فرق مىكند، يكى قانع است كه ديپلمى بگيرد و در حد يك ديپلمه معلومات داشته باشد كه بى سواد نباشد. ولى ديگرى را مىبينيد كه اساسا به هيچ حدى از علم قانع نيست، همتش اين است كه حداكثر استفاده از عمر خودش بكند و تا آخرين لحظه عمرش از جذب و جلب و كشف مسائل علمى كوتاهى نكند. داستان معروف ابوريحان بيرونى را شنيده ايد، مردى كه محققين اعتراف دارند كه هنوز مجهول القدر است. اين مرد حكيم، رياضيدان، جامعه شناس و مورخ، مرد فوق العاده اى است بعضى او را بوعلى سينا ترجيح مىدهند. البته اگر بعضى از قسمتها و نواحى را در نظر بگيريم مسلم ابوريحان بر بوعلى سينا ترجيح دارد، همين طور كه در بعضى قسمتهاى ديگر بوعلى بر ابوريحان ترجيح دارد. اين دو معاصر يكديگر هم هستند. اين مرد شيفته دانش و تحقيق و كشف جديد است. سلطان محمود بالاجبار او را احضار مىكند، مىرود ولى مانند هر مرد باهمتى از هر فرصتى استفاده مىكند. سلطان محمود هندوستان را فتح مىكند. به همراه سلطان محمود به هند مىرود. مىبيند در آنجا گنجينه اى از اطلاعات و علوم است ولى زبان سانسكريت را نمى داند. اين زبان را در پيرى به حد اعلى ياد مىگيرد. سالهاى زيادى در آنجا مطالعه مىكند، اثرى به وجود مىآورد به نام تحقيق ما للهند من مقولة مر ذولة فى العقل او مقلولة كه اين كتاب امروز يكى از منابع بسيار با ارزش هند شناسان دنياست.

در وقتى كه اين آدم در مرض موت و در حال احتضار بود، يكى از فقها - كه همسايه اش بود - اطلاع پيدا كرد كه ابوريحان در چنين حالى است. رفت به عيادتش. هوشش بجا بود تا چشمش به فقيه افتاد يك مساله فقهى (147) از باب ارث يا جاى ديگرى از او سؤال كرد. فقيه تعجب كرد و اعتراض نمود كه تو در اين وقت كه دارى مىميرى. از من مساله مىپرسى ابوريحان جواب داد من از تو سوالى مىكنم: آيا اگر من بميرم (نه اينكه من خودم مىدانم عن قريب مىميرم) و بدانم بهتر است يا بميرم و ندانم گفت: بميرى و بدانى. گفت: به همين دليل مىپرسم. فقيه مىگويد بعدى از اينكه من به خانه ام رسيدم، طولى نكشيد كه فرياد بلند شد كه ابوريحان مرد! صداى گريه بچه هايش را شنيدم. اين را مىگويند يك مرد بزرگ كه داراى يك همت بزرگ در راه دانش است.

/ 134