اختيار و مسؤوليت انسان - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اختيار و مسؤوليت انسان

از جمله سوالاتى كه درباره انسان مطرح است، مساله آزادى و اختيار انسان و مساله مسؤوليت و رسالت انسان است. آيا واقعا انسان يك موجود آزاد و مختار است و آيا مسؤوليتى دارد؟ و آيا رسالتى دارد كه بايد آن را انجام دهد؟ البته اگر جواب را از نظر منطق اسلامى بخواهيد، بايد بگويم صد در صد. در قرآن سوره اى است به نام سوره انسان كه الدهر هم به آن مىگويند، و از اين جهت سوره انسان ناميده مىشود كه در اول اين سوره، از انسان نام برده شده است و از اختيار و آزادى و رسالت و مسؤوليت انسان. اين سوره با اين آيات شروع مىشود:

هل اتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا. انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا. انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا(184)

بنابراين انسان يك موجود مجبور در مقابل دستگاه و خالق خلقت نيست. خالق خلقت از او چه خواسته است از او آزادى خواسته است او را به صورت يك موجود آزاد آفريده است، به صورت يك موجود مسؤول. به صورت موجودى كه رسالتى به عهده دارد. و حتى بزرگترين تعبيرات كه ديگر شما تعبيرى از اين بالاتر نمى توانيد پيدا كنيد، تعبيرى است كه قرآن درباره انسان كرده، مىفرمايد: خليفة الله جانشين خدا. قطعا هيچ كتابى مثل قرآن انسان را تمجيد و تقديس نكرده است؛ مىگويد در آغاز خلقت انسان به فرشتگان به اعتراض سوال برخاستند. خدا به ايشان گفت: من چيزى مىدانم كه شما نمى دانيد. خداى روى زمين (وقتى مىگوييم، نيمه خدايى، معنايش همين است)، اين حكايت از چه مىكند؟ از استعدادهاى فراوانى كه در وجود اين موجود هست.

و علم ادم الاسماء كلها (185) ببينيد اسلام - كه خود از جنبه هاى فلسفى يك مكتب انسانيت است - براى انسان چه مقامى قائل است! به يك صورت رمزآميز مىگويد: تمام اسم ها را دانستن. (اسم يك چيز يعنى كليد شناختن آن چيز) كليد شناختن همه چيز را ما به او تعليم كرديم. بعد فرشتگان عالم بالا را در ميدان مسابقه اين انسان آورديم. انسان از فرشتگان برنده شد. بعد به ايشان گفتيم: فرشتگان! نگفتم من چيزهايى مىدانم كه شما نمى دانيد! شما آن طرف سكه را خوانديد، گفتيد: اين موجود چون داراى شهوت و غضب است، خونريزى مىكند، آدمكشى و خرابكارى مىكند. ولى اين طرف سكه را نخوانده بوديد، همه اعتراف كردند كه سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا (186) خدايا اعتراف مىكنيم كه ما نمى دانيم؛ ما فقط آنچه را كه تو به ما تعليم كنى مىدانيم. از جهالتمان بود كه آن سخن را گفتيم. آن وقت به فرشتگان گفتيم: در پيشگاه اين موجود خضوع و سجده كنيد (187) (و اذا قلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس) (188) به هر حال بزرگترين تعبير از نظر قائل بودن رسالت و آزادى اختيار براى انسان همين است كه او را خليفه و جانشين حق مىداند، مكمل وجود و هستى مىداند: من خدا كه خودم خلاقم، قسمتى از خلاقيتم را به تو تفويض كردم، به عهده تو گذاشتم، تو بايستى انجام بدهى، تو مظهر فعاليت و خلاقيت منى.

/ 134