معنى ايمان به غيب - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معنى ايمان به غيب

معنى الذين يومنون بالغيب چيست ايا فقط اين است كه ايمان داشته باشيم كه غيبى وجود دارد، خدايى وجود دارد وحى وجود دارد، ملائكه و فرشتگان وجود دارند، كتب آسمانى منشا غيبى دارند، معادى وجود دارد؟ يا ايمان داشته باشيم كه امام زمانى وجود دارد؟ آيا ايمان به غيب همين است و به همين جا خاتمه پيدا مىكند؟ نه، بالاتر است، ايمان به غيب آنوقت ايمان به غيب است كه انسان يك ايمانى هم به رابطه ميان خودش با غيب داشته باشد، ايمان داشته باشيم كه اين جور نيست كه غيبى هست جدا و ما هستيم جدا، بايد به مددهاى غيبى ايمان داشته باشيم، شما در سوره حمد مىخوانيد اياك نعبد و اياك نستعين اى خداى نهان و پنهان ما تنها تو را پرستش مىكنيم و از تو كمك مىگيريم، از تو مدد مىگيريم، از تو نيرو مىخواهيم، (اين استمداد است) بر راهى كه مىرويم اين نيروهايى كه تو به ما داده اى به كار مىاندازيم ولى مىدانيم كه سر رشته تمام نيروها در دست توست از تو قوت مىخواهيم از تو مدد مىخواهيم از تو هدايت مىخواهيم.

شب جمعه است؛ در دعاى كميل اينطور مىخوانيم: يا رب يا رب يا رب، قو على خدمتك جوارحى و اشدد على الغزيمة جوانحى و هب لى الحد فى خشيتك و الدوام فى الاتصال بخدمتك پروردگارا پروردگارا پروردگارا به اعضا و جوارح من نيرو بده ولى در راه خدمت خودت، خودتان را بنده آماده به خدمت نشان مىدهيد، از خدا استمداد مىكنيد و نيرو مىخواهيد. نه تنها براى اعضا و جوارح خودم نيرو مىخواهم، براى دل خودم و براى عزم و تصميم خودم هم از تو نيرو مىخواهم، خدايا به دل من عزم و تصميم بده اراده مرا محكم كن

اصلا دعا يعنى چه بسيار خوب، ايمان دارم به غيب براى خودش، من براى خودم نه، نكته اى مىگويند كه حرف خوبى است، مىگويند يكى از تفاوتهايى كه ميان فلسفه الهى و دين و مذهب است كه اين است كه فلسفه الهى البته فلسفه هاى الهى اى كه از مذهب مثل اسلام استمداد نكرده اند حداكثر به خدايى جداى از عالم، به غيبى جداى از شهادت اعتقاد دارند، مثل يك آدم ستاره شناس كه مثلا مىگويد در منظومه شمسى ستاره اى كشف شد كه به نام نپتون، در كهكشان چنين كشف شد. خوب، هست كه هست، به من چه مربوط؟ ولى در دين، عمده آن رابطه اى است كه ميان بنده و خدا، ميان ما و جهان غيب برقرار مىشود. دين از يك طرف ما را وادار مىكند به عمل و كوشش و - به تعبير اميرالمومنين - به خدمت، و از طرف ديگر مىگويد پيوندها و رابطه اى معنوى ميان غيب و اينجا هست؛ تو دعا كن، تو بخواه، تو استمداد كن، از يك راه نهانى كه خودت نمى دانى، به هدف و نتيجه مىرسى. مىگويد صدقه، يك راه نهانى كه تو نمى دانى رفع بلا مىكند. دعا كن كه البته شرايطى دارد؛ اگر دعا با آن شرايط صورت بگيرد شما از يك راه نهانى استجابتش را خواهيد گرفت. تصميم بگير، از خداوند در كارها الهام بخواه، بعد مىبينى در موقع معين، سر بزنگاه، خدا به قلب تو الهامى كرد، از غيب به تو مدد مىرسد.

امداد غيبى، حسابى دارد

البته مدد غيبى شرايطى دارد؛ معنايش اين نيست كه ما در خانه مان بنشينيم و بگوييم، اس غيب بيا به من مدد بده!نه، مدد غيبى، قانون و شرايط دارد. پس عمده اين است كه ما ايمان به غيب و ايمان به مددهاى غيبى در يك شرايط معين داشته باشيم.

اصلا وحى، خود مدد عيبى است ولى در مقياس اجتماع بشر. آنجا كه ديگر پاى علم بشر، پاى عقل بشر، پاى فعاليت بشر، آنجا كه ديگر پاى حس نمى رسد، پاى عقل و فكر نمى رسد، خداوند به وسيله يك عده به نام ((پيامبر)) بشر را هدايت و راهنمايى مىكند، از غيب مدد مىرساند. آنجا كه جاى عجز و ناتوانى بشر است، ديگر بشر فعاليت خودش را كرده است، كار خورش را انجام داده است، ناتوان است و در قدرت او نيست، جاى مدد غيبى است. قرآن درباره پيغمبر اكرم مىفرمايد: و اذكروا نعمه الله عليكم اذ كنتم اعداء فالف بين قلوبكن فغاصيحتن تنعمته اخوانا و كنتم على شفا حفره من النار فانقذكم منها (165) اى مردم! اين نعمت خدا را فراموش نكنيد كه شما (يعنى شما مردم، شما بشرها، شما انسانها؛ نه تنها شما عربها، بلكه همه انسانها) به يك پرتگاه بسيار خطرناكى رسيده بوديد و عن قريب سقوط قطعى مىكرديد. خداوند به وسيله اين پيغمبر شما را نجات داد، به شما آزادى؛ داد، شما را خلاص كرد. اين، مدد غيبى است. و چقدر براى زندگى فردى و اجتماعى انسان، اين ايمان مفيد و نگهدارنده است!

من نمى دانم با چنين اشخاصى برخورد كرده ايد با نه؛ من برخورد كرده ام و خودم در زندگى شخصى ام چنين تجربه هايى دارم كه انسان گاهى اين جور احساس مىكند كه اگر آن راهى را كه خدا براى او معين كرده است برود، يك تاييدهايى، يك حمايتهاى غيبى و نهانى هست بالاتر از عقل و فهم و فكر او كه براى او كار مىكند، و چقدر يك چنين ايمانى آدم را نگه مىدارد و براى زندگى انسان مفيد است!

/ 134