آن عمده از علما كه نظرى دقيق تر و معرفت تر بيشترى دارند، مىگويند، خير، مطلب از اين قرار نيست. نزديك شدن به خدا نزديك شدن حقيقى است نه نزديك شدن مجازى و تعبيرى. واقعا انسان به خدا نزديكتر مىشود اما خيال نكنيد كه اين نزديك شدن مجازى و اين است كه يك فاصله را كم مىكنيم. صحبت فاصله در ميان نيست. پى چيست؟ مىگويد خداى تبارك و تعالى كمال مطلق است، وجود بى حد است، كانون لايتناهى هستى است. او علم محض است، عين علم است. به تعبير ميرداماد علم كله و كله العلم، قدرة كله و كله القدرة، حياه كله و كله الحياة، اراده كله و كله الارادة. او كمال مطلق است، موجودات به حسب كمالات واقعى وجودى كه كسب مىكنند به كانون و مركز و واقعيت هستى واقعا نزديك مىشوند. اين نزديك شدن نزديكى واقعى است، جسمانى نيست ولى واقعى و حقيقى است، مجاز و تعبير نيست، از نوع مقرب شدن يك انسان در اجتماع در نزد يك صاحب قدرت و يا از نوع مقرب شدن يك فرزند در نزد پدر نيست كه به معنى اين است كه آثار لطفش بيشتر است، نه واقعا پيغمبر از ما به خدا نزديكتر است، واقعا اميرالمومنين از ما به خدا نزديكتر است و اين قرب، قرب واقعى است و در نتيجه آنجا كه ما عبادت مىكنيم، عبوديت انجام مىدهيم اگر واقعا عبوديت ما عبوديت باشد، ما قدم به قدم به سوى خدا (حركت مىكنيم) باز قدم هم كه من مىگويم تعبير است، ديگر اين كلمات اينجا درست نيست. سير بگوييم، چون اشخاصى نظير على بن الحسين عليه السلام در اينجا تعبير كرده اند ما هم تعبير ميكنيم. امام على بن الحسين مىگويد: اللهم انى اجد سبل المطالب اليك مشرعة و مناهل الرجاء لديك مترعة و اعلم انك للراجين بموضع اجابة و للملهوفين بمرصد اغاثه تا آنجا كه مىگويد: و ان الراحل اليك قريب المسافة خدايا آن مسافرى كه به سوى تو حركت و كوچ مىكند راهش نزديك است، راههاى خيلى دورى نبايد طى كند، مسافتش نزديك است.يكى از آن گنجينه هاى بزرگى كه در دنياى شيعه وجود دارد اين دعاهاست. به خدا قسم گنجينه اى است از معرفت اگر ما هيچ دليل بر ديگرى نداشتيم غير از دعاهايى كه داريم، از على بن ابى طالب عليه السلام صحيفه علويه، از زين العابدين عليه السلام صحيفه سجاديه يا دعاهاى غير صحيفه سجاديه، اگر ما جز دعاى كميل از على و جز دعاى ابوحمزه از على بن الحسين غير صحيفه سجاديه، اگر ما جز دعاى كميل از على و جز دعاى ابوحمزه از على بن الحسين نداشتيم و اسلام در چهارده قرن چيز ديگرى نداشت، همينكه توسط دو تن از شاگردهاى اسلام از آن دنياى بدويت و جهالت چنين دو اثرى ظاهر شده كافى است. آنقدر اينها اوج و رفعت دارد كه اصلا اعجاز جز اين چيزى نيست.به هر حال، مىگويند تقرب، تقرب واقعى است و حقيقت است و انسان به راستى به خدا نزديك مىشود. اين نزديك شدن به خدا يعنى چه يعنى خدا كه كمال مطلق است، ما مرتب كمالات بيشترى پيدا مىكنيم. خدا علم على الاطلاق است، بر علم و ايمان و بصيرت ما افزوده مىشود. خدا قدرت على الاطلاق است، بر قدرت ما افزوده مىشود. پس در مساله عبوديت (و اينكه) بندگى كن (به قول آن شاعر بندگى كن تا كه سلطنت كنند يا به تعبير امام جعفر صادق العباده جوهره كنهها الربوبيه) هر چه كه در اين راه عبوديت جلو بروى، بر ربوبيت و خداوندگارى تو (نه خدايى العياذبالله) بر صاحب بودن و تسلط و قدرت تو افزوده مىشود. عبادت راه كسب قدرت و تسلط است. حال چگونه تسلطىاين تسلط را من در پنج مرحله - و يا به يك اعتبار در شش مرحله - براى شما توضيح مىدهم اگر چه آن مراحل آخرش از حدود اين گونه جلسات زيادتر است. اما چون مراحل اول را بايد عرض كنم ناچارم به مرحله آخر هم اشاره كنم. جلسه گذشته هم قسمتى را عرض كردم.