كلمه احياء - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كلمه احياء

من بحث خودم را از همين كلمه احياء شروع مىكنم كه عرض كردم احياء يعنى زنده كردن، نقطه مقابل اماته كه به معنى ميراندن است. اين كلمه چنين مىرساند كه شب كه قسمتى از وقت انسان است دو حالت دارد: ممكن است شب كسى زنده باشد و ممكن است شب او مرده باشد. شب زنده آن شبى است كه انسان تمام آن شب را و يا لااقل پاسى از آن شب را با ياد خدا و با مناجات و با راز و نياز با ذات پروردگار به سر ببرد. و شب مرده آن شبى است كه انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشى ذات مقدس پروردگار به سر ببرد ممكن است كسى خيال كند كه اين تعبير يك تعبير مجازى است، يك نوع تعارف است شب كه زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است. مقدارى از زمان كه اين نيمكره زمين كه ما در روى آن زندگى مىكنيم مواجه با خورشيد نيست و نور خورشيد نمى تابد. به آن مىگويند شب، شب به هر حال شب است، شب نه زندگى دارد و نه مردگى.

اين سخن راست است ولى آن كسى كه مىگويد احياء، شب را زنده نگهداشتن، مقصودش اين نيست كه اين قطعه زمان را شما زنده نگهداريد، مقصود زنده نگهداشتن خود شماست در اين قطعه از زمان.

به عبارت دقيق تر، بر خلاف آنچه كه ابتدا تصور مىشود. ما خيال مىكنيم زمان يك چيز است كه همه ما در داخل آن قرار گرفته ايم، در صورتى كه اين جور نيست. آن زمانى كه فكر مىكنيم همه در داخل آن قرار گرفته ايم آن زمان ما نيست. زمانى كه ما روى آن حساب مىكنيم، ساعات و دقايق و هفته ها و ماهها و سالها را حساب مىكنيم. آن زمان ما نيست زمان اين زمين است. زمان ما يك حقيقتى است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست زمان ما، زمان وجود ما از خود ما منفك و جدا نيست، چيزى كه هست ما اين زمان را كه مقدار و اندازه دارد با زمان زمين حساب مىكنيم، با آن تطبيق مىكنيم، بعد خيال مىكنيم زمان يك چيز است و همه ما در آن قرار گرفته ايم، نه، زمان من يك چيز است، زمان شما يك چيز ديگر است يعنى مخصوص خودتان است، همين طور كه قد شما مثلا صد و شصت سانتيمتر است اين كميت و مقدار مال شماست و قد من كه صدوهفتاد سانتيمتر است باز اين يك چيز است مخصوص من. شما يك قد و يك اندازه داريد، من هم يك قد و يك اندازه مخصوص به خود (حالا اينها برابر با يكديگر باشند يا نباشند مطلب جداگانه اى است) شما چون وجودتان يك وجود متحرك و سيال و متغير است، يك زمان در درون خودتان داريد. من هم يك زمان در درون خودم دارم، آن گل هم يك زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم يك زمان در درون خودش دارد، اين سنگ هم يك زمان در درون خودش دارد، و زمانى كه در درون هر چيزى هست عين وجود آن چيز است.

حال كه اين مطلب را دانستيم معنى احياء شب قدر را مىدانيم. زمان را زنده نگه داريم يعنى زمان خودمان را زنده نگه داريم، هر كداممان آن زمانى را كه در درون ماست زنده نگه داريم. آن زمانى كه در درون ماست چيست آن همان خود ما هستيم. از حقيقت ما جدا نيست. پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داريم يعنى خودمان يك شب واقعا زنده باشيم. واقعا زنده زندگى كنيم نه اينكه مرده زندگى كنيم. در اخبار و احاديث وارد شده است كه روز قيامت، گذشته انسان را و زمان گذشته انسان را به انسان ارائه مىدهند و انسانها مختلف مىبينند، وقتى نگاه مىكنند يك موجودى را مىبينند كه قطعاتى از آن سياه و تيره است و قطعاتى از آن سفيد و درخشان است به اختلاف يك نفر بيشتر اين قطعات را مىبيند تيره است، ديگرى بيشتر اين قطعات را مىبيند سفيد و براق است. يكى ممكن است در تمام اينها چند نقطه سياه ببيند. همه را سفيد ببيند، و ديگرى بر عكس چند نقطه سفيد ببيند و همه را سياه ببيند. تعجب مىكند: اين چيست كه به او ارائه داده اند؟ مىگويند اين زمان توست، اين عمر توست. آن ساعاتى كه اين زمان را، اين عمر را روشن و نورانى نگه داشته اى، آن ساعاتى كه پروازى داشته اى، شورى داشته اى، عشقى داشته اى، اين دلت به ياد خدا زنده بوده است، آن ساعات همان ساعات درخشان نورانى است. آن ساعاتى كه در آن ساعات خدمتى كرده اى، كار مفيدى انجام داده اى، ساعات نورانى توست، و اما آن ساعاتى كه در آن ساعات غافل بوده اى، غرق در شهوات بوده اى، بر خلاف رضاى خدا قسم برداشته اى، آنها دوران تيرگى و تاريكى عمر توست. اين زمان توست، اين عمر توست.

/ 134