فصل هشتم: مكتب انسانيت
اين سخنرانى در دانشكده فنى دانشگاه تهران ايراد شده و تاريخ آن مشخص نيست.مكتب انسانيت
موضوع بحث مكتب انسانيت است. انسانى كه خود يگانه موجود كاوشگر و محقق جهانى است كه ما مىشناسيم، هميشه خودش يكى از موضوعات بحث و تحقيق خودش بوده است؛ يعنى پيوسته يكى از مسائل مورد بحث انسان، خود او بوده است.مفهوم كلمه انسانيت همواره با نوعى قدس و تعالى همراه بوده است، چنانكه شؤون خاص فوق حيوان انسان نظير دانش، عدالت، آزادى و وجدان اخلاقى به عنوان مقدسات شناخته مىشوند. پس انسان و انسانيت اجمالا به عنوان يك امر مقدس شناخته شده و مىشود؛ يعنى با آنكه درباره بسيارى از مقدسات بشر ترديد شده و حتى برخى از آن ها مردود انكار قرار گرفته اند، ظاهرا هنوز مكتبى در جهان پيدا نشده است. كه عملا شؤون خاص انسانيت را، جنبه هاى ما فوق حيوانيت انسان را تحقير كند و آنها را تقديس نكند. مولوى خودمان غزل معروفى دارد كه ذكر آن مناسب است:
بنماى رخ كه باغ و گلستانم آرزوست
يعقوب وار وا اسفاها همى زنم
زين همرهان سست عنصر دلم گرفت
دى شيخ با چراغ همى گشت گرد شهر
گفتم كه يافت مىنشود گشته ايم ما
گفت آن كه يافت مىنشود آنم آرزوست
بگشاى لب كه قند فراوانم آرزوست
ديدار خوب يوسف كنعانم آرزوست
شير خدا و رستم دستانم آرزوست
كز ديو و دد دلم و انسانم آرزوست
گفت آن كه يافت مىنشود آنم آرزوست
گفت آن كه يافت مىنشود آنم آرزوست
از جان برون نيامده جانانت آرزوست
مر ديده اى و همت مردى نكرده اى
فرعون وار لاف انا الحق همى زنى
آنگاه قرب موسى عمرانت آرزوست
زنار نا بريده و ايمانت آرزوست
وانگاه حق سفره مردانت آرزوست
آنگاه قرب موسى عمرانت آرزوست
آنگاه قرب موسى عمرانت آرزوست