از نظر دين، الذين يومنون بالغيب از نظر منطق خبرهايى كه از طريق دين گرفته ايم نه از روى اصول ظاهر، مىگوييم خيالمان از اين جهت كه بشريت بكلى نيست و نابود بشود راحت است. هر چه در گذشته بوده است مقدمه اى بوده براى آنچه كه در آينده پيش مىآيد. ما آينده اى پيش رو داريم كه در آن به تعبير اسلام عقلها كامل مىشود. حديث دارد كه خداوند نمى گويد امام زمان در آن دوره دست لطف خودش را بر سر بندگان مىگذارد حتى كملت عقولهم (167) و بشر عقل خودش را باز مىيابد و ديگر اين بى عقلى ها را خود به خود نمى كند. مىفرمايد: در آن دوره عمرها طولانى: و بهداشت مردم كاملتر مىشود، امنيت به طور كامل برقرار مىگردد، تصطلح فى ملكه السباع (168)درندگان با يكديگر صلح مىكنند كاسگين و جانسون (169) هم با هم صلح مىكنند و يخرج الارض افلاذكبدها (170)زمين آنقدر منابع نيرو و ذخيره دارد كه الى ما شاء الله. تازه شما به كجاى آن پى برده ايد؟! مىگوييد چهار پنج ميليارد جمعيت زياد است نه، بيش از اينها مىتواند در خود جا دهد. زمين حداكثر نيرويى را كه دارد، گنجهاى مدفونى را كه دارد در اختيار بشر مىگذارد. آسمان بركاتش را مىبارد.وقتى كه ما روى الهام مذهبى، روى اين چيزها مطالعه مىكنيم و دنياى به اصطلاح روشن امروز را مىنگريم، مىبينيم مثل ما در اين دنيا نسبت به دنيايى كه دين به ما نويد مىدهد كه در انتظار ماست خواه كه ما شخصا به آن دوره برسم يا نرسيم مثل مردمى است كه دارند از يك تونل عبور مىكنند. تونل در ذات خودش تاريك است ولى چراغ مصنوعى در آن نصب كرده اند. تازه بايد از اين تونل بيرون بيايند. وقتى كه بيرون آمدند، به يك فضاى بسيار باز و بسيار روشن كه روشنى آن طبيعى است مىرسند؛ عدالت به معنى واقعى برقرار است، امنيت به معنى واقعى برقرار است، آزادى به معنى واقعى برقرار است، توحيد به حقيقت خودش طلوع مىكند و ظاهر مىشود و دنيا را روشن مىكند. اعلموا آن االله الارض بعد موتها(171) قرآن مىگويد: بدانيد كه خدا همين زمين مرده را در هنگام بهار زنده مىكند. اين آيه را در احاديث ما اين طور تفسير شده است كه اين مطلب اختصاص به زمين خاكى ندارد، زمين اجتماع بشر هم چنين است. اگر شما ديدى كه روزى فساد جهانگير شد ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس (172)اگر تمام عالم مثل فصل زمستان مرد، مايوس نشويد، نگوييد دنيا را زمستان گرفت، ديگر دوره بهار منقضى شد. خير، بهارى خواهد آمد.اين معنى الذين يومنون بالغيب، ايمان به نهان و ايمان به مددهاى غيبى و نهانى است، منتها مددها براى شخص به مقياس شخصى، براى اجتماع كوچك به مقياس اجتماعى و براى جهان بشريت به مقياس جهانى است. حكومت واحد جهانى، سراسر عدالت، سراسر امنيت، سراسر بركت، سراسر رفاه، سراسر آسايش، سراسر خوبى و سراسر ترقى خواهد بود. در خاتمه عرايضم اين جملات دهاى افتتاح را كه شايد اكثر شما حفظ هستيد مىخوانم:الهم انا نرغب اليك فى دوله كرنمه، تعز بها الاسلام و اهله و بذب بها النفاق و اهله و تجعلنا فيها من الدعاه الى طاعتك و القاده الى سبيلك و توزقنا بهتا كرامه الدنيا و الاخره.خدايا! تو را قسم مىدهيم به حق صاحب امشب كه ما را اهل ايمان و جزء منتظرين واقعى فرج او قرار بده. دست ما را از دامان ولاى اهل بيت و ايمان به حقانيت آنها كوتاه مفرما.خدايا ما را به حقايق دين مقدس اسلام آشنا كن، توفيق عمل و خلوص بيت به همه ما كرامت بفرما.و صلى الله على محمد و آل محمد.
فصل هفتم: معيار انسانيت چيست
اين سخنرانى در يكى از دانشگاههاى كشور ايراد شده و تاريخ آن مشخص نيست.
معيار انسانيت چيست
گر چه وقت من خيلى گرفته است و بيش از اندازه ظرفيت و توانايى ام براى خودم كارهايى درست كرده ام يا شرايط بر من تحميل كرده است، در عين حال وقتى دوستان از من تقاضاى بحثى در اينجا كردند چاره اى جز اين نديدم كه موافقت براى اينكه نشستن و صحبت كردن و مسايل اسلامى را با شما دانشجويان عزيز در ميان گذاشتن براتى من از مهمترين مسايل است.ترجيح مىدهم كه مسائلى را طرح كنم كه ذهن شما را برانگيزد تا درباره آن فكر كنيد و با يكديگر به مذاكره بپردازيم. لذا بحث من بيشتر جنبه طرح و سؤال دارد. موضوع بحث معيار انسانيت است، يعنى مىخواهيم بدانيم معيار و ميزان انسانيت چيست. اگر از نظر زيست شناسى فقط جسم انسان مطرح است. در آنجا بحث مىكنند كه انسان در ميان رده هاى مختلف حيوانات در چه رده اى است. مثلا پستاندار است و... بالاخره يك نوع از انواع جانداران را انسان مىنامند در مقابل انواع ديگر جانداران نظير پرندگان، خزندگان، چارپايان، حشرات و غيره. با مقياس زيست شناسى، همه افراد بشر كه بر روى زمين هستند، با دو پا راه مىروند، پهن ناخن هستند و حرف مىزنند، انسانند، و با اين معيار هيچ تفاوتى ميان انسانها رد انسانيت زيست شناسى نيست و فى المثل با مقياس زيست شناسى، همه افراد بشر كه به روى زمين هستند، با دو پا راه مىروند، پهن ناخن هستند و حرف مىزنند، انسانند و با اين معيار، انسانند، با اين معيار هيچ تفاوتى ميان انسانها در انسانيت زيست شناسى نيست، فى المثل با مقياس زيست شناسى و با مقياس پزشكى و حتى با مقياس روانشناسيت موسى چومبه همان مقدار انسان است كه لومومبا؛ يعنى از جنبه زيست شناسى، از نظر يك پزشك و حتى از نظر يك روانشاس كه درباره جهازات بدنى يا جهازات روانى انسان گفتگو مىكند، بين اين دو نفر نمى توان فرقى گذاشت همچنان كه ميان امام حسين عليه السلام و يزيد نمى توان فرقى گذاشت، هر دو از نظر زيست شناسى و پزشكى و حتى روانشناسى انسان هستند، ولى آيا انسانيت انسان، آنچه كه شرافت و كمال انسانى ناميده مىشود، به همين است