سعادت و لذت انسان
مساله ديگر درباره انسان، مساله سعادت و لذت انسان است. اين را هم به طور اجمال و اشاره برگزار مىكنم:انسان دنبال لذت مىرود. طبعا لذتها را از كجا بايد جستجو كرد؟ آيا لذت را از بيرون بايد جستجو كند يا از درون، و يا هم از بيرون و هم از درون، و به چه نسبتى بسيارى از اشخاص كه كانون لذت را بيرون از وجود خودشان جستجو مىكنند و دائما دنبال اين هستند كه به خيال خودشان از زندگى كام بگيرند، همانها هستند كه خودشان را به عنوان يك انسان نمى شناسند؛ يعنى خود را به عنوان كانون اصلى لذت و بهجت - كه از درون خود انسان بر مىخيزد - نمى شناسند. كيف را از كجا مىخواهند جستجو كند؟ از جام مى، از كاباره.چه خوب مىگويد ملاى رومى در داستان آن مرد كه ميخواره اى را امر به معروف و نهى از منكر مىكرد؛ خطاب به آن مرد ميخواره گفت:
اى همه هستى چه مىجويى عدم
تو خوشى و خوب و كان هر خوشى
تو چرا خود منت باده كشى
وى همه دريا چه مىخواهى كردنم
تو چرا خود منت باده كشى
تو چرا خود منت باده كشى
راه لذت از درون دان نز برون
آن يكى در كنج زندان مست و شاد
وان يكى در باغ ترش و بى مراد
احمقى دان جستن از قصر و حصون
وان يكى در باغ ترش و بى مراد
وان يكى در باغ ترش و بى مراد