قدرت بر تصرف دنياى بيرون - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قدرت بر تصرف دنياى بيرون

آيا از اين هم بالاتر هم هست بله اگر شما وحشت نمى كنيد، بالاترش هم هست. آن مرحله بالاتر، آن قدرتى است كه بنده اى در اثر بندگى و عبوديت خداوند و در اثر قرب به ذات اقدس الهى در اثر نزديك شدن به كانون لايتناهى هستى مىتواند در دنياى بيرون خودش هم تصرف كند، مىتواند چوبى تبديل به اژدها كند، مىتواند قرص ماه را دو نيم كند، مىتواند. العبودية جوهرة كنهها الربوبية. اما اين مراحل از ما خيلى دور است، ما همان مرحله خودمان را صحبت كنيم.

ما كه اينجا امشب آمده ايم نشسته ايم، گذشته از اينكه امشب از شبهاى احياء است و بايد احياء بشود؛ ولى اين شب به يك اعتبار يك ميمنتى پيدا كرده است و به يك اعتبار يك شئامتى. اما به آن اعتبار كه شئامت است (مقدم ذكر مىكنم)، در مثل اين شبى مردى مثل على بن ابى طالب را ما از دست داده ايم. و اما ميمنت، براى اينكه رفتن على ابن ابى طالب يك رفتن عادى نيست، يك رفتنى است كه واقعا مبارك باد دارد؛ همين طور كه صعصعة بن صوحان عبدى در همان شب دفن اميرالمومنين وقتى كه آمد بالاى قبر اميرالمؤمنين ايستاد (او و چند نفر معدود بودند كه حضرت مجتبى سلام الله عليه از خواص نزديك حضرت امير خواسته بود بيايند) گفت چه خوب زندگى كردى و چه عالى مردى! هم شب احياء است، هم شبى است كه تعلق دارد به اميرالمؤمنين على عليه السلام. على نسبت به ديگران چه مزيتى دارد كه شما اينقدر شيفته على هستيد؟ على به شما چه قوم و خويشى دارد؟ هيچ. على با شما چه روابط مادى داشته است هيچ گونه روابط مادى نداشته است. مزيت و خصوصيت على چيست خصوصيت على عبوديت و بندگى در موضوع ديگرى نمى انديشد، بنده اى است كه تمام آن مراحل ربوبيت و تسلطى كه عرض كردم به حد اعلى طى كرده است، بنده اى است كه هميشه خدا را در اعمال خودش حاضر و ناظر مىبيند.

چه عالى مىنويسد به مالك اشتر نخعى! فرمان على به مالك اشتر كه در نهج البلاغه هست يك از معجزات اسلام است. انسان حيرت مىكند، در چهارده قرن پيش در ميان چنان قوم بدوى و وحشى يك چنين دستور العمل اجتماعى عظيم و بزرگ (صادر شود)كه انسان خيال مىكند در قرن نوزدهم و بيستم كه يك عده فلاسفه نشسته اند تنظيم كرده اند. من نمى دانم اين مردمى كه دنبال معجزه مىگردند، خيال كرده اند معجزه منحصر است به اينكه يك عصا اژدها بشود؟ آن معجزه براى عوام است. براى مردم عالم دعاى كميل و دعاى ابوحمزه ثمالى و مناجات شعبانيه معجزه است، فرمان على به مالك اشتر معجزه است. در آنجا اين جور مىنويسد: مالك! خيال نكن حالا كه رفته اى در كشور مصر، چون والى و مافوق اين مردم هستى و مردم را رعيت خودت مىپندارى، بنابراين مثل يك گرگ درنده هر كارى كه دلت مىخواهد بكنى؛ نه چنين نيست. مردم را تقسيم مىكند؛ آن كه مسلمان است برادر دينى توست و آن هم مسلمان نيست انسانى است همنوع تو. بعد در آخرش - كه شاهد كلامم اينجاست - مىفرمايد: مالك! فانك فوقهم تو البته در بالادست رعيت خودت قرار گرفته اى، آنها محكومند و تو حاكم، اما و الى الامر عليك فوقك آن كسى كه اين فرمان را به تو نوشت و اين ابلاغ را براى تو صادر كرد كه من باشم، بالا سر توست؛ مراقب تو هستم، اگر دست از پا خطا كنى مجازاتت مىكنم. والله فوق من ولاك (79) و ذات اقدس پروردگار در بالاى سر آن كسى است كه تو را حاكم مردم مصر كرد؛ خدا در بالا سر على است و على هميشه از خداى خودش مىترسد مبادا دست از پا خطا كند.

(در ارتباط با) مرحله دوم كه مرحله تمركز خيال و فكر است، ديگر چه از اين بالاتر كه على در نماز ايستد، آنچنان مستغرق در خدا و عبادت مىشود كه تيرى كه به پاى مباركش فرو رفته است و در حال عادى اگر بخواهند بيرون بياورند رنج مىبرد و شايد بى تابى مىكند، در حال نماز از بدنش بيرون مىكشند و حس نمى كند. على كه على است به واسطه اين جهات است. على به مرحله اى رسيده است طى الارض و اين جور مسائل براى او آب خوردن است. شنيده ام يك آدم جاهل نادانى گفته است براى يك آدم يك مترو نيم و يا دو مترو نيمى (يعنى العياذبالله على بن ابى طالب)، براى دو متر قد آمده اند اينهمه فضائل و معجزات ساخته اند! مرده شور عقل اينها را ببرد. اينها خيال كرده اند اين جور مسائل با هيكل درست مىشود. بنابراين كسى كه قدس دو متر است او بايد يك اثر بيشترى داشته باشد. از نظر اين جور آدمها اگر معجزه اى در دنيا وجود داشته باشد مال اوج بن عنق است چون هيكلش خيل بزرگ بوده. اينها چرا نمى خواهند بشناسند؟ چرا خدا را نمى خواهند بشناسند؟ چرا تقرب به خدا را نمى خواهند بفهمند؟ چرا معنى عبوديت را نمى خواهند بفهمند؟ اگر كسى گفته ولايت تكوينى يعنى اين، نگفته خدا كار عالم را العياذبالله به يك انسان واگذار كرده و خودش رفته گوشه اى نشسته. چنين چيزى محال است. ولايت تكوينى يعنى اصلا قدم اول عبوديت ولايت است ولى درجه به درجه.

(ولايت يعنى تسلط و قدرت). درجه اولش اين است كه مالك اين دست مىشويد، مالك غرايز خودتان مىشويد قدم دوم، مالك انديشه خودتان مىشويد. قدم به قدم (پيش مىرويد) تا مىرسيد به آنجا كه يك تسلطى هم بر جهان تكوين پيدا مىكنيد. ديگر اين حرفها را ندارد. اين حرفهاى منهاى بى شعورى و بى معرفتى است. ما على را به اين جهت دوست داريم و به اين جهت شيفته على هستيم كه در فطرت بشر اين موضوع نهفته است؛ آن كه از خود بيخود شده است، آن كه ديگر خودى در جهان او وجود ندارد، هر چه هست خداست و جز خدا چيز ديگرى در بساط او نيست.

/ 134