يكى از مختصات و مميزات انبياء نسبت به ساير رهبران بشرى اين است كه ساير رهبران بشرى كه انقلابى در اجتماع به وجود مىآورند، حداكثر موفق مىشوند گروهى، طبقه اى يا طبقاتى از افراد بشر را عليه طبقه يا طبقاتى ديگر بر انگيزانند، دو جبهه در اجتماع به وجود بياورند و يك جبهه را عليه جبهه ديگر برانگيزانند، به اصطلاح چوب به دست اينها بدهند، اسلحه به دست اينها بدهند و وادارشان كنند كه بر سر آنها بكوبند. البته اين كار خوبى است. در كجا كار خوبى است در جايى كه يك طبقه ظالم و يك طبقه مظلوم به وجود بيايد دعوت كردن مظلوم به احقاق حق خودش يك عمل انسانى است كه در اسلام اين عمل وجود دارد. پيغمبران هم اين كار را مىكردند و مخصوصا در برنامه اسلام و تشويق و تقويت مظلوم عليه ظالم هست. از وصاياى على عليه السلام به دو فرزند بزرگوارش حسن عليه السلام و حسين عليه السلام است كه: كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا (55) هميشه دشمن ستمگر و يار مظلوم و ستمكش عليه ستمگر باشيد.ولى يك عمل ديگر هست كه ساير رهبران انقلاب ها در دنيا قادر به انجام آن نيستند، فقط پيغمبران قادر بوده اند، غير از آنها كسى قادر نيست و آن اين است كه خود بشر را عليه خودش برانگيزاندن يعنى كارى كنند كه بشر خودش احساس گناه كند و بعد خودش عليه خودش قيام كند، انقلاب مقدس كند، كودتا كند، كه نام آن توبه است. شما در غير انبياء يك نفر را پيدا نمى كنيد كه قدرت داشته باشد مردم را عليه تبهكاريهاى خودشان وادار به قيام و انقلاب كند. پيغمبران نه تنها مظلوم را عليه ظالم بر مىانگيختند، بلكه مىتوانستند خود ظالم را عليه خودش برانگيزانند! شما اگر تاريخ اسلام را مطالعه كنيد مىبينيد اسلام، هم مظلوم و فقير و مستضعف و به اصطلاح حقير شمرده شده را عليه آن گردن كلفت ها مثل ابوسفيان ها و ابوجهل ها برانگيخته است و آنها را با همان مستضعفين هم رديف و هم صف كرده و يك صف قرار داده است. اين ديگر فقط در قدرت انبياء و اولياء است. برانگيختن بشر عليه تبهكاريهاى خودش، در قدرت غير انبياء و اولياء نيست.