معنى عصمت - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معنى عصمت

شنيده ايد كه پيغمبران و ائمه معصومند. از شما مىپرسند اينكه پيغمبران يا ائمه معصومند يعنى چه؟ مىگوييد اينها هرگز گناه نمى كنند؟ درست است، معنايش همين است. ولى بعد از شما مىپرسند چرا گناه نمى كنند؟ اين چرا را دو جور ممكن است جواب بدهيد. يكى اينكه پيغمبران و ائمه از آن جهت معصومند و گناه نمى كنند كه خداوند به قهر و قصد مانع گناه كردنشان است، يعنى هر وقت مىخواهند گناه كنند خداوند مانع مىشود و جلويشان را مىگيرد. اگر معنى عصمت اين باشد فضيلت و كمالى نيست. بنده و شما هم اگر اين جور باشد كه هر وقت بخواهيم معصيت كنيم يك قوه اى از خارج جلوى ما را بگيرد، مانع و مزاحم بشود و حائل ميان ما و گناه گردد، قهرا معصيت نمى كنيم، پس آنها چه فضيلتى بر ما دارند؟ در چنين صورتى فرقشان با ما فقط اين خواهد بود كه آنها بندگانى هستند كه خدا نسبت به آنان تبعيض قائل شده است؛ وقتى كه آنها مىخواهند معصيت كنند جلويشان را مىگيرند، ولى ما كه مىخواهيم معصيت كنيم جلوى را نمى گيرند. نه، اشتباه است اينكه آنها معصومند به اين معنى نيست كه آنها مىخواهند معصيت كنند ولى خدا مانع مىشود! پس قضيه چيست

معنى عصمت، آن نهايت درجه ايمان است. ايمان به هر اندازه كه زيادتر باشد، خدا بيشتر به ياد انسان است. مثلا فرد بى ايمان اساسا يك روز تمام مىگذرد، يك ماه مىگذرد، اصلا چيزى كه به يادش نمى افتد خداست. اين شخص، غافل مطلق است. بعضى از افراد اين جور هستند كه گاهى از اوقات به ياد خدا مىافتند، فكر مىكنند كه ما خدايى داريم، اين خدا بالاى سر ماست، خدا مىبينيد، ولى همين يك لحظه خدا در ذهنش مىآيد، بعد دو مرتبه فراموش مىكند، گويى اساسا خداى نيست. ولى بعضى از افراد كه ايمانشان بيشتر است، گاهى در غفلتند و گاهى در حال حضور. وقتى در حال غفلتند، معصيت از آنها صادر مىشود اما وقتى كه در حال حضور هستند قهرا معصيت از آنها صادر نمى شود، چون در حالى كه توجه به خدا دارند امكان ندارد معصيت كنند(لايزنى الزانى و هو مؤمن) (107) در حالى كه ايمان واقعا در روح انسان هست و حضور دارد، انسان معصيت نمى كند. حال اگر ايمان انسان به حد كمال رسيد به طورى كه انسان دائم الحضور شد يعنى هميشه خدا در دل او حاضر بود، اصلا غفلت به او دست نمى دهد، هر كارى را كه مىكند در عين حال به ياد خداست. قرآن مىگويد: رجال لا تليهم تجارة و لا بيع عن ذكر الله (108) مرد اين كه معامله، خريد و فروش، تجارت، آنها را از ياد خدا هرگز باز نمى دارد، نمى گويد مردانى كه تجارت نمى كنند. اسلام نيامده است كه به مردم بگويد معامله نكنيد، تجارت نكنيد برعكس تشويق كرده است كه كار كنيد، كسب كنيد، معامله كنيد، تجارت كنيد مىفرمايد مردانى كه خريد فروش مىكنند، تجارت مىكنند، كسب مىكنند، مشاغل زندگى دارند ولى در حالى كه همه اينها را دارند، آنى هم از خدا غافل نيستند، پشت ترازوى عطارى و بقالى خودش است و دائما هم مشغول حرف زدن و مكالمه و جنس تحويل دادن و پول گرفتن است، اما چيزى را كه هرگز فراموش نمى كند خداست، خدا هميشه در ذهنش هست. اگر كسى دائم الحضور باشد، هميشه خدا در نظرش باشد، طبعا هيچ وقت گناه نمى كند. البته ما يك چنين دائم الحضورى غير از معصومين عليهم السلام نداريم. معصومين يعنى كسانى كه هيچ وقت فراموش نمى كنند كه خدايى دارند.

مثالى برايتان عرض كنم: آيا هيچ براى شما اتفاق افتاده است كه دستتان را در آتش ببريد يا برويد در آتش حالا اگر تشخيص ندهيد، مساله ديگرى است. در تمام عمر يك بار هم اتفاق نمى افتد كه ما و شما اراده كنيم كه خودمان را در آتش بيندازيم مگر وقتى كه بخواهيم خودكشى كنيم. چرا؟ براى اينكه علم ما به سوزندگى آتش، علم ما به اينكه اگر در آتش بيفتيم قطعا خواهيم مرد، يك علم يقينى است و تا آتش داريم، هميشه جلوى ما را از اينكه خودمان را در آتش بيندازيم مىگيرد. اولياى حق به همان اندازه كه ما به سوزندگى آتش ايمان داريم، به سوزندگى گناه ايمان دارند و لهذا آنها معصومند.

حالا كه اين مطلب معلوم شد كه معنى معصوم چيست، مقصود از اين جمله كه عبادت جزء برنامه تربيتى اسلام است روشن مىشود. عبادت براى اين است كه انسان زود به زود به ياد خدا بيفتد و هر چه كه انسان بيشتر به ياد خدا باشد، بيشتر به اخلاق و عدالت و حقوق مىشود، و اين يك حساب بسيار بسيار روشنى است.

حال كاملا به اين موضوع توجه بفرماييد كه در اسلام چگونه دنيا و آخرت به هم آميخته است. اسلام غير از مسيحيت است. در مسيحيت حساب دنيا از حساب آخرت جداست. مسيحيت مىگويد هر يك از دنيا و آخرت به دنياى جداگانه اى تعلق دارد؛ يا اين يا آن، اما در اسلام اين طور نيست. اسلام آخرت را در متن دنيا و دنيا را در متن آخرت قرار داده است.

/ 134