تفسير انحرافى - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تفسير انحرافى

پس، تعبير ديگر از هجرت، دورى گزيدن از شهر گناه و تعبير ديگر از جهاد، مبارزه با غول نفس است. آيا اين تعبير درست است يا نه اين تعبير به نوعى درست است، اما تفسير انحرافى هم شده است. جمله المهاجر من هجر السيئات و نيز جمله المجاهد من جاهد نفسه را اولياء دين گفته اند، بلكه پيغمبر اكرم فرمود جهاد اكبر جهاد با نفس است. ولى اشتباه و انحراف در اين است كه بعضى به بهانه اينكه هجرت همان هجرت از گناهان و جهاد همان جهاد با نفس است، هجرت جسمانى و ظاهرى و جهاد با دشمن خارجى را بوسيدند و كنار گذاشتند (و گفتند) به جاى آنكه در مواقعى كه لازم مىشود، خانه و زن و بچه را رها كنيم، خويشاوندان و پدر و مادر را رها كنيم، شهر و ديار را رها كنيم و آواره شهرهاى شويم، در خانه مىنشينيم و گناهان را رها مىكنيم، پى ما هم مهاجر مىشويم. ديگرى گفت: ما هم به جاى آنكه زحمت مجاهده در راه خدا با دشمنان دين را متحمل شويم، در خانه مىنشينيم، سر به جيب مراقبت فرو برده با نفس خود جهاد مىكنيم و از آنها هم بالاتريم! هجرت به معنى هجرت از سيئات و جهاد به معنى جهاد با نفس را بهانه اى براى نفى هجرت و جهاد ديگر قرار دادند. اشتباه است.

اسلام دو هجرت دارد نه يك هجرت، اسلام دو جهاد دارد نه يك جهاد. هر وقت يكى را به بهانه ديگرى نفى كرديم. از تعليمات اسلام منحرف شده ايم. اولياء دين ما (رسول اكرم، على عليه السلام، ائمه اطهار) مهاجر بودند به هر دو جنبه مهاجرت، و مجاهده بودند، به هر دو جنبه مجاهدت. اساسا از نظر معنوى و روحانى هم يك درجاتى هست كه آن درجات را جز از همين پلكان نمى شود بالا رفت. امكان ندارد كه انسانى ميدان جهاد را نديده باشد ولى درجه مجاهده را پيدا كند و يا انسانى هجرت نكرده باشد ولى درجه مهاجر را پيدا كند.

روان انسان اين طور است؛ بعضى عوامل هستند كه تا انسان كلاس آن را طى نكند آن پختگى مخصوصى را كه بايد پيدا كند، پيدا نمى كند، مثلا ازدواج از نظر اسلام از چند جنبه مقدس است. برخلاف مسيحيت كه تجرد در آن تقدس دارد، در اسلام تاهل تقدس دارد. چرا اسلام براى تاهل تقدس قائل است يكى از موارد تقدسش جنبه تربيتى روح انسان است. يك نوع پختگى و يك نوع كمال براى روح انسان هست كه جز به وسيله تاهل پيدا نمى شود. يعنى اگر يك مرد يا يك زن تا آخر عمر مجرد بماند ولو اينكه تمام عمرش را رياضت بكشد، نماز بخواند، روزه بگيرد، به مراقبه و مجاهده با نفس بگذراند، در عين حال يك نوع خامى در روح اين آدم مجرد هست و علتش اين است كه متاهل نشده است؛ چه زن مجرد باشد چه مرد مجرد. اين است كه اسلام تاهل را سنت مىداند و يكى از جهات آن را تاثير در تربيت و پختگى روح انسان است. ممكن است بعضى اشخاص بگويند ما اگر متاهل نيستيم ولى بالاخره به حال عزوبت باقى نمى مانيم. نه، مساله تاهل، اختيار همسر كردن، متعهد شدن در مقابل يك همسر و بعد متعهد بودن در مقابل فرزندان است كه روح انسان را پخته و كامل مىكند. چيز ديگر جانشينش نمى شود. عواملى كه در تربيت انسان مؤثر است، هر كدام به جاى خود موثر است؛ هيچ كدام جاى ديگرى را نمى گيرد. جهاد بانفس در جاى خود محفوظ است، هجرت از سيئات همچنين. اما هجرت عملى چيزى است كه هجرت از سيئات جاى آن را پر نمى كند و جهاد با دشمن هم جاى جهاد با نفس را پر نمى كند.و جهاد با دشمن هم جاى جهاد با نفس را پر نمى كند. اين است كه اسلام هر دو را در كنار يكديگر قرار مىدهد.

/ 134