ظهور دوباره انسانيت و تناقض پديد آمده - آزادی معنوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آزادی معنوی - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ظهور دوباره انسانيت و تناقض پديد آمده

از اواسط قرن نوزدهم الى زماننا هذا كه در نيمه دوم قرن بيستم هستيم، دو مرتبه انسانيت دارد ظهور مىكند، اصالتى به خودش مىگيرد؛ باز مكتبهايى در جهان پيدا مىشود به نام مكتبهاى انسانى و حتى به صورت انسان پرستى، انسان در گذشته معبود نبود، آيت بزرگ بود، دريچه بزرگ معنويت بود. بدون شك قرآن هم براى معنويت، شناخت خدا و ماوراء طبيعت، انسان را از هر آيت ديگرى، از هر دروازه ديگرى و از هر دريچه ديگرى مناسبتر مىداند: سنريهم اياتنا فى الافاق و فى انفسهم. (179) آفاق را جدا ذكر مىكند، انفس را جدا، و از همين جاست كه اصطلاح آفاق و انفس در ميان عرفا و ادبا و شعرا به وجود آمده است: و فى الارض آيات للموقنين. وفى انفسكم افلا تبصرون (180) در زمين، نشانه ها، زمينه ها دروازه ها و دريچه هايى است براى مشاهده غيب و ملكوت، و در وجود شما بخصوص وجود را مستقلا ذكر مىكند. افلا تبصرون آيا نمى بينيد؟ يعنى چرا بصيرت نداريد؟ چرا دقت نمى كنيد؟ در خودتان دقت كنيد و بنگريد.

همين موجود كه در گذشته به عنوان يك آيت بزرگ و يك دروازه بزرگ براى عبور انسان از خود به سوى معنويت الهى و ايمان به غيب و ملكوت بود، باز موضوع واقع شد. اما اين مرتبه به شكل ديگرى موضوع واقع شد، به شكلى كه به نظر مىرسد نتوانسته است خودش را از تناقض نجات بخشد و مشكل عمده و مساله مهم اين است. يعنى بشريت از نو مىخواهد قداست و علو و شرافت خودش را بازيابد به طورى كه هدف و غايت واقع شود، هدف فعاليتهاى واقع شود ولى بدون آنكه آن معيارهاى سابق به ميان آيد، بدون آنكه جنبه خدايى و جنبه ناخدايى به او داده شود، بدون آنكه مساله هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا (181) در ميان بيايد كه خدا از روح خود يعنى يك چيزى نه از اين جهان بلكه از جهان ديگر در او دميده است، يعنى او مظهرى از الوهيت است؛ نه؛ ديگر اينها به ميان نيايد و حتى در جنبه هاى محركات انسانى، انگيزه هاى درونى و محرك انسان هم بحثى نشود، ولى در عين حال انسان و شعور انسانى امورى مقدس و محترم مىباشند.

الان هم شما مىبينيد هر كس تابع هر مكتبى هست، مىگويد: من طرفدار صلحم، طرفدار آزادى هستم، بشر دوست هستم، طرفدار عدالتم، طرفدار حق هستم، طرفدار حقوق بشر هستم. حتى اعلاميه حقوق بشر اصلا با اين عبارت شروع مىشود: احترام به حيثيت ذاتى بشر؛ يعنى مىخواهند براى بشر يك حيثيت ذاتى قابل احترام و تقديس قائل بشوند كه بعد تعليم و تربيت ها بر اين اساس باشد، به طورى كه بنده جنابعالى را داراى يك حيثيت ذاتى قابل احترام و قابل تقديس بدانم تا به قداست ذاتى شما ايمان پيدا كنم و به موجب اين ايمان با اينكه مىتوانم به حقوق شما تجاوز كنم، چنين نكنم و شما هم در وجود من يك چنين قداست ذاتى قائل باشيد و با اينكه مىتوانيد به حقوق من تجاوز كنيد ولى آن ايمان شما به اين قداست ذاتى باعث بشود كه شما به حقوق من، به آزادى هاى من تجاوز نكنيد، بسيار از كسانى كه طالب فلسفه بشر دوستى هستند، فلسفه اى بر غير اساس معيارهاى سابق مىخواهند. معذلك همين جاست كه اشكال عمده و مهم پيش مىآيد و تناقض بزرگ در زندگى و بلكه در فكر و منطق بشر امروز به وجود مىآيد، منطقى كه ابدا نمى تواند پايه داشته باشد.

/ 134