درگيرى با موانع
جهاد يعنى درگيرى، حتى در تعبير معنوى آن كه جهاد با نفس است. انسان با موانع و مشكلات روبرو مىشود. آيا انسان بايد هميشه اسير و زبون موانع باشد؟ نه، همين طور كه انسان نبايد اسير و زبون موانع باشد؟ نه، همين طور كه انسان نبايد اسير و زبون محيط خود باشد، اسير و زبون موانع نيز نبايد باشد: اى انسان! تو براى اين آفريده شده اى كه به دست خود موانع را از سر راه خويش بردارى.قبل از عبارت و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله مىفرمايد: و من يهاجر فى سبيل الله يجد فى الارض مراغما كثيرا و سعة هجرت كنيد؛ هر كس هجرت كند، در روى زمين مراغمها و سعه ها خواهد ديد. (142).قرآن در اينجا تعبير عجيبى دارد. دو آيه قبل از و من يهاجر فى سبيل الله آيه مستضعفين است: ان الذين توفيهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنا مستضعفين فى الارض قالو الم تكن ارض الله واسعة فتهاجر فيها (143)وقتى ملائكه عده اى را قبض روح مىكنند. مىبينند پرونده آنها بسيار تاريك و سياه و پليد است. مىپرسند: چرا اين طور است جواب مىدهند: ما عده اى مردم بيچاره بوديم، در محيطى زندگى مىكرديم كه دستمان به جايى نمى رسيد، جبر محيط اجازه نمى داد، و از اين مهملات مىبافند. ملائكه مىگويند: اينها براى انسان عذر نيست. اينها عذر يك درخت است. درخت است كه نمى تواند از جاى خود حركت كند. اگر به درختى بگوييم: چرا در كنار خيابانهاى تهران پژمرده شده اى و صورت برگهايت مثل آدمهاى ترياكى اينقدر سياه شده است؟ مىگويد: مگر اتوبوسهاى شركت واحد را نمى بينيد كه چقدر دود مىكنند؟ تقصير اين درخت چيست واقعا تقصير درخت چيست درخت كه نمى تواند جايش را عوض كند و مثلا به بيابان برود تا برگهايش سبز و خرم شوند! اين درخت، اين موجود، ريشه هايش به زمين وصل است، نمى تواند خود را جدا كند.حتى حيوانات چنين اسارتى را ندارند. ما در ميان حيوانات، مهاجر زياد داريم: كبوترهاى مهاجر، غير كبوترهاى مهاجر، پرستوها و خيلى از حيوانات ديگر. ماهيهاى دريا مهاجرت مىكنند، مهاجرت تابستانى و زمستانى دارند. پرستوها در تابستان كه هوا گرم مىشود، به مناطق سرد مىروند و يك مهاجرت چند فرسخى مىكنند و بالعكس.بسيارى از ماهيها در فصلهاى مختلف از يك قسمت دريا به قسمت ديگر مهاجرت مىكنند به طورى كه منطقه اى را سياه مىكنند. حيوان خود را به خاك و گل و سنگ نمى بندد. در چنين صورتى، انسان چنين عذرى براى خود مىآورد كه وقتى از او مىپرسند: فيم كنتم چرا اينقدر كثيفى، چرا اينقدر پليد و آلوده هستى جواب مىدهد: محيط ما فاسد بود! اينهمه سينما، زن مينى ژوپ پوش، دكان مشروب فروشى و... جبر محيط است! مىگويند: اين مهملات چيست آيا نمى شد از اين محيط برويد دو قدم آنطرف تر، محيط بهتر؟ (قالوا الم تكن ارض الله واسعة فتهاجروا فيها) اينها مىگويند: ما در اينجا مرغم بوديم. مىخواهند بگويند ما مسلمان بوديم، شهادتين را قبول داشتيم ولى زير دست و اسير و زبون بوديم، محيط ما بد بود، هميشه دشمن بينى ما را به خاك مىماليد. مىگويند: اينجا اين طور بوديد، و من يهاجر فى سبيل الله يجد فى الارض مراغما كثيرا وسعة هر كسى كه در راه خدا مهاجرت كند، به سرزمينى مىرسد كه آنجا سرزمين مراغمه است يعنى در آنجا با دشمن درگير مىشود؛ اگر يك دفعه دشمن بينى ات را به خاك ماليد، يك دفعه هم تو بينى دشمن را به خاك بمال؛ يعنى درگيرى، جهاد. و من يهاجر فى سبيل الله يجد فى الارض مراغما كثيرا وسعة و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله.در تعبير معنوى مطلب هم همينطور است. بعضى عادت كرده اند كه وقتى راجع به مسائل اخلاقى به آنها تذكر داده مىشود، مىگويند: نمى شود، دروغ نگو! بالاخره انسان مجبور مىشود دروغ بگويد! به زن نامحرم نگاه نكن! مگر مىشود آدم نگاه نكند؟ در جلسه اى گفتم: اين شعر خيام نفى انسان است؛ افتخار نيست، ننگ ادبيات ماست:
يارب تو جمال آن مه مهرانگيز
پس حكم همى كنى كه در وى منگر
اين حكم چنين بود كه كج دار و مريز
آراسته اى به سنبل عنبربيز
اين حكم چنين بود كه كج دار و مريز
اين حكم چنين بود كه كج دار و مريز
حاكم انديشه ام محكوم نى
جمله خلقان سخره انديشه اند
زين سبب خسته دل و غم پيشه اند
چون كه بنا حاكم آمد بر نبى
زين سبب خسته دل و غم پيشه اند
زين سبب خسته دل و غم پيشه اند