تقوا يعنى چه يعنى خود نگهدارى. خود نگهدارى يعنى چه يعنى تسلط بر نفس. ان تقوى الله حمت اولياء الله محارمه و الزمت قلوبهم مخافته (64) على عليه السلام مىفرمايد تقواى الهى يك خاصيتش اين است كه انسان را از محرمات الهى نگهدارى مىكند. خاصيت ديگرش اين است كه خوف خدا را در دل انسان جايگزين مىسازد، قرآن در باب روزه مىگويد: يا ايها الذين امنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون (65) اين مردم با ايمان، براى شما روزه فرض شده است همچنان كه براى پيشينيان شما فرض شده بود، چرا؟ قرآن فلسفه را هم ذكر مىكند: لعلكم تتقون براى اينكه در شما روح تقوا و ملكه تقوا پيدا بشود. ملكه تقوا يعنى چه يعنى تسلط بر نفس. تسلط بر نفس همان است كه امام صادق فرمود ربوبيت (العبوديه جوهره كنهها الربوبيه).پس ما اگر ماه رمضانى را گذرانديم، شبهاى احيايى را گذرانيديم، روزه هاى متوالى را گذرانديم، بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس كرديم كه ديگر بر شهوات خودمان بيش از پيش از ماه رمضان مسلط هستيم. بر عصبانيت خودمان از سابق بيشتر مسلط هستيم. بر چشم خودمان بيشتر مسلط هستيم، بر زبان خودمان بيشتر مسلط هستيم. بر اعضا و جوارح خودمان بيشتر مسلط هستيم و بالاخره بر نفس خودمان بيشتر مسلط هستيم و مىتوانيم جلو نفس اماره را بگيريم، اين علامت قبولى روزه ماست، اما اگر ماه رمضانى گذشت و تمام شد، حظ ما از ماه رمضان - آن طور كه پيغمبر اكرم فرمود كه بعضى از مردم حظشان از روزه فقط گرسنگى و تشنگى است - فقط اين بوده كه يك ماه يك گرسنگيهايى و يك تشنگيهايى كشيديم (اغلب هم از بس كه سحر و افطار مىخوريم تشنه و گرسنه هم نمى شويم ولى لااقل بد حال مىشويم)، يك بد حالى در مدت اين يك ماه پيدا كرديم و در نتيجه اين بد حالى قدرت ما بر كار كردن كمتر شد و چون قدرت ما بر كار كمتر شد بعد هم آمديم روزه را متهم كرديم كه روزه هم شد كار در دنيا؟ (آن كه محصل و دانشجوست مىگويد من در تمام اين ماه رمضان قدرت درس خواندنم كم شد. آن كه اهل كار ديگرى است مىگويد قدرت فلان كار من كم شد، پس روزه بد چيزى است) اين علامت قبول نشدن روزه ماست، در صورتى كه اگر انسان در ماه رمضان روزه گير واقعى باشد، اگر واقعا به خودش گرسنگى بدهد، اگر همين طور كه گفته شده است سه وعده غذا را تبديل به دو وعده كند، يعنى قبلا يك صبحانه و يك ناهار و يك شام مىخورد، حالا ديگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط به اندازه يك صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خيلى زياد بر معده تحميل كند بلكه يك غذاى متعارف بخورد، بعد احساس مىكند كه هم نيروى بدنى اش بر كار افزايش پيدا كرده است و هم نيروى روحى اش بر كار خير و هم نيروى روحى اش براى تسلط بر نفس، اين حداقل عبادت است.آيه اى در ابتداى سخنم خواندم، اين آيه را برايتان ترجمه كنم كه مفادش همين مطلب است. قرآن و نهج البلاغه و امام جعفر صادق و امام زين العابدين هر چه كه كلمات را متفرق و به زبانهاى مختلف گفته باشند ولى وقتى كه شما نگاه مىكنيد مىبينيد همه يك حقيقت را دريافته اند و يك حقيقت را ذكر مىكنند ما در دو آيه از آيات قرآن اينچنين مىخوانيم، يعنى در دو جا اين آيه تكرار شده است: يا ايها الذين امنوا استعينوا بالصبر و الصلوة (66) اى اهل ايمان! از نماز و از صبر - كه به روزه تفسير شده است - كمك بگيريد. اين تعبير خيلى عجيب است! به ما مىگويند از نماز استمداد كن، از روزه استمداد كن، يعنى تو نمى دانى كه اين نماز چه منبع نيرويى است! اين روزه چه منبع نيرويى است! اگر به شما گفتند نماز بخوانيد، شما را به يك منبع نيرو هدايت كرده اند و اگر گفته اند روزه بگيريد شما را به يك منبع نيرو هدايت كرده اند، براى اينكه بر نفس و روح خودتان مسلط بشويد نماز بخوانيد، روزه بگيريد. العبودية جوهرة كنهها الربوبية.حال آيا اين ربوبيت و تسلط به همين جا خاتمه پيدا مىكند؟ نه، درجات و مراتب دارد به هر درجه كه شما در مسير عبوديت جلو برويد ربوبيت پيدا مىكنيد و به اصطلاح ولايت پيدا مىكنيد يعنى تسلط پيدا مىكنيد. از اين درجه اى كه عرض كردم يك درجه بالاتر به آنجا مىرسيد كه مالك خاطرات نفس خودتان مىشويد.