عاقبت بخیران عالم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عاقبت بخیران عالم - نسخه متنی

علی محمد عبداللهی ملایری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در پيشامدى حقيقت را از زبان قسيس بزرگى شنيد و به حقانيت اسلام پى برد. از محضرش رخصت گرفته به اروميه بازگشت و در محضر مرحوم حاج ميرزا حسن مجتهد، دين حنيف اسلام را با جان و دل پذيرفت و به مذهب تشيع شرفياب گرديد و به نام شيخ محمد صادق ناميده شد. بهتر است تفصيل واقعه را از زبان خودش بشنويم :

پدر و اجدادم از قسيسين بزرگ نصارى بود و ولادتم در كليساى ^(20) اروميه واقع گرديده است و نزد عظماى قسيس و علما و معلمين نصارى در ايام جاهليت تحصيل نمودم (از آن جمله رآبى يوحناى بكير و قسيس يوحناى جان و رآبى عار و غير ايشان از معلمين و معلمات فرقه پروتستنت و از معلمين و فرقه كاتلك رآبى تالو و قسيس كوركز و غير ايشان از معلمين و معلمات و تاركات الدنيا) در سن دوازده سالگى از تحصيل علم تورات و انجيل و ساير علوم نصرانيت فارغ التحصيل و از علمى به مرتبه قسيست رسيدم و در اواخر ايام تحصيل ، بعد از دوازده سالگى خواستم عقايد ملل و مذاهب مختلفه نصارى را تحصيل نموده باشم ، بعد از تجسس بسيار و زحمات فوق العاده و ضرب در بلدان (زير پاگذاشتن و ردّ شدن ) خدمت يكى از قسيسين عظام بلكه مطران والامقام از فرقه كاتلك رسيدم كه بسيار صاحب قدر و منزلت و شاءن و مرتبت بودند و اشتهار تمام در مراتب علم و زهد و تقوا در ميان اهل ملت خود داشت و فرقه كاتلك از دور و نزديك از ملوك و سلاطين و اعيان و اشراف و رعيت سؤ الات دينيّه خود را از قسيس مزبور مى نمودند و به مصاحبت سؤ الات هداياى نفيسه بسيار از نقد و جنس براى قسيس مذكور ارسال مى داشتند و ميل و رغبت مى نمودند در تبرك از او و قبولى او هداياى ايشان را و از اين جهت تشّرف مى نمودند و غير از حقير تلامذه كثيره ديگر نيز نداشت .

هر روز در مجلس درس او قريب به چهارصد نفر حضور به هم مى رسانيدند و از بنات (دختران ) كليسا كه تاركات الدنيا بودند و نذر عدم تزويج نموده بودند و در كليسا معتكف (گوشه نشين براى عبادت ) بودند جمعيت كثيرى در مجلس درس ازدحام مى نمودند و اينها را به اصطلاح نصارى ربّانتا مى گويند .

وليكن از ميان جميع تلامذه ، با اين حقير الفت و محبت مخصوصى داشتند و كليدهاى خانه و خزانه هاى مال و اموال خود رابه حقير سپرده بودند و استثنا نكرده بود مگر يك كليد خانه كوچكى را كه به منزله صندوق خانه بود و حقير خيال مى نمودم كه آنجا خزانه اموال قسيس است و از اين جهت با خود مى گفتم قسيس از اهل دنياست و پيش خود مى گفتم ترك الدنيا للدنيا ^(21) و اظهار زهدش به جهت تحصيل زخاريف (زينتهاى ظاهرى ) دنياست پس مدتى در ملازمت قسيس به نحو مذكور مشغول تحصيل عقايد مختلفه ملل و مذاهب نصارى بوديم تا اين كه سن حقير به هفده و هجده رسيد.

در اين بين روزى قسيس را عارضه اى روى داد و مريض شد و از مجلس درس تخلف نمود. به حقير گفت : اى فرزند روحانى تلامذه را بگوى كه من امروز حالت تدريس ندارم .

فارقليطا حقير از نزد قسيس بيرون آمدم و ديدم تلامذه مذاكره مسائل علوم مى نمايند، بالمآل صحبت ايشان منتهى شد به معناى لفظ فارقليطا در (زبان ) سريانى و پيركلوطوس در (زبان ) يونانى كه يوحنّا صاحب انجيل چهارم آمدن او را در بابهاى 14، 15، 16، از جناب عيسى (ع ) نقل نموده است كه آن جناب فرمودند: بعد از من فارقليطا خواهد آمد پس از گفتگوى ايشان در اين باب بزرگ ، جدال ايشان به طول انجاميد، صداها بلند و خشن شد و هر كسى در اين باب راءى على حده داشت و بدون تحصيل فايده ، از اين مساءله منصرف گرديده و متفرق گشتند. پس ‍ حقير نيز نزد قسيس مراجعت نمودم . قسيس گفت : فرزند روحانى ! امروز در غيبت من چه مباحثه و گفتگويى داشتيد؟ حقير اختلاف قوم را در معناى لفظ فارقليطا از براى او تقرير بيان نمودم و اقوال هر يك از تلامذه را در اين باب شرح دادم از من پرسيد كه قول شما در اين باب چه بود؟ حقير گفتم : مختار فلان مفّسر و قاضى را اختيار كردم . قسيس گفت : تقصير نكرده اى ليكن حق واقع ، خلاف همه اين اقوال است ؛ زيرا كه معنا و تفسير اين اسم شريف را در اين زمان به نحو حقيقت نمى دانند مگر راسخان در علم ، از آنها نيز اندك . پس حقير خود را به قدمهاى شيخ مدرّس انداخته و گفتم : اى پدر روحانى ، تو از همه كس بهتر مى دانى كه اين حقير از اوائل عمر تاكنون در تحصيل علم كمال انقطاع (اميد) و سعى را دارم و داراى كمال تعّصب و تديّن در نصرانيّت هستم به جز در اوقات صلوة و وعظ، تعطيلى از تحصيل و مطالعه ندارم ، پس چه مى شود اگر شما احسانى نماييد و معناى اين اسم شريف را بيان فرماييد؟ شيخ مدرّس به شدت گريست و گفت : اى فرزند روحانى

/ 166