بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْزنى به محضر رسول خدا(ص ) آمد و اقرار به زنا نمود و تقاضاى اجراى حد الهى بر خود را كرد. زن ، پيامبر را مطلع نمود كه حامله نيز مى باشد. حضرت فرمود: وقتى بچه ات به دنيا آمد نزد من بيا. زن رفت و پس از مدتى در حالى كه نوزادى در آغوش داشت ، مراجعت نمود و تقاضاى خود را تكرار كرد. پيامبر(ص ) فرمودند به خانه ات برو و چون فرزندت از شير گرفته شد و توانست غذا بخورد نزد من بيا.زن پس از مدتى آمد، در حالى كه قطعه نانى در دست داشت ، نزد رسول خدا(ص ) آن نان را به بچه داد و او در دهان گذاشت و خورد. حضرت رسول بچه را گرفته و به يكى از اصحاب داد و دستور فرمودند: گودالى حفر نموده و زن را تا به سينه در آن داخل كرده و مردم به او سنگ بزنند.خالد بن وليد سنگى به سر آن زن زد كه خون از محل اصابت سنگ به صورت خالد پاشيده شد. خالد به او فحش داد.پيامبر اكرم به خالد فرمود: نه ، ساكت باش ، به خدا او توبه كرد و خدا او را آمرزيد، آنگاه پيامبر بر او نماز خواند و او را دفن كرد.^(148)
چرا سگ را بر خود مقدم داشتى ؟
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْعبدالله بن جعفر از خانه اش خارج شد و به سوى باغ خود به راه افتاد. در بين راه از كنار نخلستانى كه متعلق به ديگران بود، عبور كرد. آنجا پياده شد، ديد كه غلام سياهى در آن نخلستان كار مى كند. در اين هنگام غذاى غلام را آوردند و مشغول خوردن شد. در همين حال سگى وارد نخلستان شد و نزديك غلام رفت . غلام يك قطعه نان براى او انداخت و سگ آن را خورد. غلام قطعه دوم و سوم را انداخت و سگ آنها را خورد و چيزى براى خود باقى نماند.عبدالله پرسيد: پس چرا سگ را بر خودت مقدم داشتى ؟ گفت : اين سگ از مسافت دورى آمده و غريب و گرسنه است ، زيرا در محل ما چنين سگى نيست و من خوش نداشتم كه او را با گرسنگى رها كنم . عبدالله پرسيد: پس خودت امروز چه مى كنى ؟ او گفت : با همين حال گرسنگى ، روز را به آخر مى رسانم .عبدالله گفت : اين غلام از من باسخاوت تر است . آنگاه از غلام سراغ صاحب نخلستان و مولاى غلام را گرفت و پيش او رفت و نخلستان و آن غلام و تمامى لوازمى كه در آنجا بود از صاحبش خريدارى كرد غلام را آزاد كرد و نخلستان و تمام وسايل را به او بخشيد. ^(149)
كدام حال را براى سعد مى پسندى ؟
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْامام باقر(ع ) فرمود: مردى از پيروان حضرت رسول - ص - به نام سعد بسيار فقير و بيچاره بود و جزء اصحاب