نگاهى به تعاليم اسلامى نشان مى دهد كه اين مكتب آسمانى براى هر يك از امور زندگى انسان ، حتى جزئى ترين آن ، دستورالعمل هاى بسيار دقيق دارد، تا آنجا كه هيچ امرى از امور زندگى انسان از دايره تعاليم آسمانى بيرون نمى ماند و براى كوچكترين مسائل فكرى ، عقيدتى ، عملى ، فردى ، اجتماعى ، مادى ، معنوى و غيره دستورالعملهاى وسيع و دقيقى ارائه مى شود. اين امر نشان دهنده توجه شارع به آثار و تبعات هر يك از اعمال و افكار و حتى خطورات قلبى انسان است ، به طورى كه در نظام تربيتى همه جانبه خود، همه آنها را به طرز بسيار دقيقى تحت كنترل و مراقبت درآورده و از كوچكترين اثرات سوء آنها (در قالب محرمات و مكروهات ) جلوگيرى ، و كوچكترين آثار مثبت آنها را (در قالب واجبات و مستحبات ) جلب و تقويت مى نمايد.تدوين چنين برنامه همه جانبه ، كه راه و رسم زندگى انسان را در تمامى زمينه ها در بر مى گيرد، و همه عوامل مؤ ثر در تربيت انسان را تحت كنترل و مراقبت در مى آورد. به گواهى عقل و تجربه جز در صلاحيت دين آسمانى ، كه اتصال به سرچشمه علم نامتناهى الهى دارد، نيست .اما پر واضح است كه اگر كسى از دين و ديندارى به نام آن اكتفا كند يا تنها به پاره اى از دستورات آن عمل كرده و بقيه را رها كند، يا تنها به عمل به واجبات اكتفا ورزد و از مراعات مستحبات و مكروهات سرباز زند و نسبت به آنها بى اعتنا باشد، قطعا چنين فردى از رسيدن به هدف والايى كه تربيت دينى و الهى قصد رسيدن به آن را دارد، محروم و بى نصيب خواهد ماند. چه ، هر يك از دستورات و فرامين الهى در حكم كليد رمزى است براى نجات و هدايت و رستگارى و بالاخره تربيت واقعى انسان .
عاقبت به شرّى
اگر انسان به موقع به تربيت اصولى نفس نپردازد و ضعفهاى موجود در شخصيت خود را به موقع شناسايى نكرده و به برطرف كردن آنها نپردازد، ممكن است در مراحلى ، به جهت پاره اى طاعات و عبادات يا فداكارى در راه دين ، خويشتن را در پيشگاه الهى صاحب مقام و منزلتى بداند و اين همان آغاز چيزى است كه نام آن را *((*عاقبت بشرى *))* گذارده اند.اصولا بايد توجه داشت كه عبادت شرايط بسيار دارد كه هر كدام در مقبوليت آن مؤ ثر است و تحقق بخشيدن آنها كار آسانى نيست . انسان عاقل بايد احتمال دهد كه عبادت او ناقص است و شايستگى پيشگاه الهى را ندارد و اگر چنان پندارد كه عبادتش كامل است ، اين پندار نشانه بارز جهالت و غفلت است . از طرف ديگر، ملاك در سعادت و شقاوت انسان ، عاقبت امر اوست ، كيست كه مطمئن باشد عاقبت او ختم به خير خواهد شد و از سوء خاتمه در امان خواهد ماند. در حالى كه اين انديشه ، بزرگان سير و سلوك را مى لرزاند و مايه اضطراب رهروان طريق حق و كمال مى گردد؟ و اگر چنين است ، عجب و خودپسندى از بابت مشتى طاعات و عبادات چرا؟!نگاهى به زندگانى شخصيتهاى آسمانى نشان مى دهد كه آنان با وجود آن همه تلاش در جهت طاعت و بندگى خدا، هرگز خود را مستحق مقامات الهى ، به جهت اعمال و طاعاتشان ، نمى دانستند و لحظه اى خود را از عذاب الهى و سوء خاتمه ماءمون و مصون نمى ديدند. اما چه بسا افرادى كه ظاهرا داعيه تبعيت از آن اولياى الهى را دارند ولى در عمل فرسنگها از شيوه آنان بدورند. تا آنجا كه يك بذل و بخشش ، يك فداكارى در راه دين ، يك نماز شب ، و امثال آن كافيست چنان تقدسى براى آنها در نظر خودشان بيافريند كه ديگران را موظف به كرنش و احترام در برابر خود دانند و از اداى احترام آنان احساس لذت كنند! خويشتن را اهل بهشت و وجود خود را منشاء خير و بركت ، دعاى خويش را مستجاب و مقام خود را رفيع دانند. اما ساحت قرب الهى كجا و اين بى خبران شكست خورده نفس و شيطان كجا!
مبارزه با نفس
حال جاى اين سؤ ال است كه با نفسى كه با انسانهاى ضعيف و كم ظرفيت اين معامله مى كند، و از اين بالاتر با نفسى كه پيامبر خدا يك لحظه خود را از شر او در امان نمى ديد و در نيمه هاى شب ، پيشانى بر آستان ربوبى مى ساييد و با چشمان گريان عرض مى كرد: