آيا قرآن خوانده اى - عاقبت بخیران عالم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عاقبت بخیران عالم - نسخه متنی

علی محمد عبداللهی ملایری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جوان گفت : بعد از اين پيش آمد بسيار پشيمان شدم و نزد او رفتم و عذر خواهى كردم ، ولى نپذيرفت و به طرف خانه خود رهسپار گشت . سه سال بر همين منوال گذراندم و همى از او پوزش مى خواستم و او رد مى كرد. سال سوم ايام حج درخواست كردم همانجايى كه مرا نفرين كرده اى دعا كن شايد خداوند سلامتى را به بركت دعاى تو به من باز گرداند، قبول كرد و با هم به طرف مكه حركت كرديم تا به وادى اراك رسيديم .

شب تاريكى بود، ناگاه مرغى از كنار جاده پرواز كرد و بر اثر بال و پر زدن شتر پدرم رميد و او را از پشت خود بر زمين افكند. پدرم ميان دو سنگ واقع شد و از تصادم به آنها، جان به حق تسليم كرد. او را همان جا دفن كردم و مى دانم اين گرفتارى و بيچارگى من فقط به واسطه نفرين و نارضايتى اوست .

امام حسين مى گويد، پدرم فرمود: اينك فريادرس تو رسيد، دعايى كه پيامبر به من ياد داد به تو مى آموزم .

حضرت فرمودند: اين كه پدرت با تو به طرف كعبه آمد تا دعا كند شفا يابى ، معلوم مى شود از تو راضى شده است . اينك من دعايى را كه حبيبم رسول خدا يادم داد به تو مى آموزم ، هركس آن دعا را را كه اسم اعظم الهى در آن است بخواند، بيچارگى و اندوه و درد و مرض و فقر و تنگدستى از او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزيده مى شود و آنقدر از مزاياى آن دعا شمرد كه من از امتيازات آن دعا، بيشتر از جوان بر سلامتى خويش ، مسرور شدم . آنگاه فرمود: در شب دهم ذى حجه دعا را بخوان و صبحگاه پيش من آى تا تو را ببينم و نسخه دعا را به او داد.

صبح دهم جوان با شادى و شعف به سوى ما آمد و نسخه دعا را تسليم كرد. وقتى كه از او جستجو كردم سالمش يافتيم . گفت به خدا سوگند اين دعا اسم اعظم دارد، سوگند به پروردگار كعبه دعايم مستجاب شد و حاجتم برآورده گرديد. پدرم فرمود: جريان شفا يافتن خود را بگو.

جوان گفت : در شب دهم ذى حجه همين كه ديده هاى مردم به خواب رفت ، دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا ناليده اشك ندامت ريختم و براى مرتبه دوم خواستم بخوانم . ندايى آمد كه اى جوان ! كافى است ، خدا را به اسم اعظم قسم دادى و مستجاب شد. پس از لحظه اى به خواب رفتم ، پيامبر اكرم را در خواب ديدم كه دست بر بدن من گذاشت و فرمود: احتفظ بالله العظيم فانك على خير از خواب بيدار شدم و خودم را سالم يافتم . در اين موقع پدرم به بچه ها توصيه كرد كه به پدر و مادر خود نيكى كنند^(175) دعايى كه على (ع ) به آن جوان براى شفايش داد، همان دعاى مشلول است كه در مفاتيح الجنان ذكر شده است .

آيا قرآن خوانده اى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

تبليغات وارونه و گسترده دستگاه اموى چنان گروهى را بى خبر و گمراه كرده بود كه بعد از جريان كربلا وقتى امام سجاد و ديگر بازماندگان كربلا را به صورت اسير در شام مى بردند، پيرمردى نزديك امام سجاد(ع ) آمد و گستاخانه گفت : سپاس و حمد خداوندى را كه شما را هلاك كرد و شهرها را از مردان شما راحت نمود و اميرمؤمنان يزيد را بر شما چيره ساخت .

امام سجاد(ع ) به او فرمود: اى پيرمرد آيا قرآن خوانده اى ؟ گفت : آرى . فرمود: آيا اين آيه را بلدى ؟ قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القرابى بگو اى پيامبر من براى رسالت خود پاداشى نمى خواهم جز مودت و دوستى با نزديكانم .^(176) پيرمرد گفت : آرى ، اين آيه را به ياد دارم .

امام فرمود: نزديكان پيامبر ما هستيم .

سپس فرمود: آيا اين آيه را به خاطر دارى ؟ وآت ذالقربى حقه حق خويشان را ادا كن . ^(177) پيرمرد گفت : آرى به خاطر دارم . فرمود: خويشان پيامبر ما هستيم . امام ادامه دادند:

اى پيرمرد! آيا اين آيه را به ياد دارى ؟ واعملوا انما غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول ولذى القربى و بدانيد كه آنچه را (در كسب و كار) سود ببريد، خمس آن براى خدا و رسول و خويشان اوست . ^(178) پيرمرد عرض كرد: آرى اين آيه را نيز مى دانم .

امام فرمود: خويشان پيامبر در اين آيه ما هستيم .

سپس فرمود: اى پيرمرد آيا اين آيه را خوانده اى كه : انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا خداوند اراده كرده كه ناپاكى را از شما اهل بيت ببرد و پاكتان گرداند. ^(179)

/ 166