توبه نصوح - عاقبت بخیران عالم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
صورت خويش پى به كثافت و پليدى ظاهر ببريم و آن را بر طرف نماييم ، براى كامل كردن اخلاق و ساختن يك زندگى شرافتمندانه هم احتياج به آينه اى داريم كه زشتيهاى سيرت در آن منعكس شود تا به رفع آنها همّت بگماريم .صافترين و بهترين آينه براى جلوه گر نمودن معايب سيرت ، تاريخ و غور در زندگى گذشتگان است ، چنانكه زشتيهاى صورت در شيشه شفّاف نمودار است ، پليديهاى سيرت هم در آينه تاريخ ، هويدا است و نتيجه كردار پسنديده و يا ناپسنديده يا ناپسند هر يك از نياكان ما كه در صفحات تاريخ ثبت گرديده ، بهترين راهنماى اخلاقى براى ما خواهد بود. شما اگر توجّهى به بهترين كتاب اخلاقى ؛ يعنى قرآن مجيد كنيد خواهيد ديد كه براى تهذيب اخلاق و ايجاد سيرتهاى پسنديده ، هميشه با پند و مثال و شرح زندگى گذشتگان ، دستورات اخلاقى به ما مى دهد، بطورى كه بيش از يك ثلث اين كتاب آسمانى ، اختصاص به شرح زندگى پيشينيان دارد.در ذيل هر داستانى ، دانشمندان و مردمان با فكر را، به گرفتن نتيجه اخلاقى آن داستان گوشزد مى كند.مثلا در آخر سوره يوسف ، پس از شرح زندگانى يعقوب و فرزندانش و جريان عشق شورانگيز زليخا به حضرت يوسف و تفصيل ارتقاى ظاهرى آن پيامبر بزرگ ، از زندان به سلطنت ، با يك جمله كوتاه مى فرمايد:و لقد كان فى قصصهم عبرة لاءولى الاءلباب در داستان آنها پند و عبرت است براى مردمان با عقل و فهميده ^(14) اين مقاله كه با هدف كمك به سازندگى معنوى و اخلاقى جامعه ؛ بخصوص نسل جوان ، تدوين شده است به مطالعه نكاتى خاص از تاريخ زندگانى گذشتگان مى پردازد و بطور كلّى مى توان گفت مطالب آن عبارتند از:1 - عاقبت بخيران ؛ كسانى كه ابتدا و شروع خوبى نداشتند ولى به عللى (؟) فرجام و انتهاى خوبى پيدا كردند و به اصطلاح ما عاقبت بخير شدند.2 - عاقبت به شرّان : كسانى كه ابتدا و شروع خوبى داشتند ولى به عللى (؟) پايان بدى پيدا كردند و عاقبت به شرّ شدند.3 - افرادى كه شروع بدى نداشتند، ولى چون خيلى زود رشد كرده پلّه هاى نردبانى ترقّى را پشت سر گذاشته ، به مقامات عالى رسيدند (البته چند مورد) به مناسبت ذكرى به ميان آمده است .^(15) بالاءخره ما در اينجا آينه تمام نمايى از گروهى از انسانها كه از منجلاب بدبختى و ضلالت پا به كشتى نجات نهادند و به عكس ، كسانى كه عذب فرات سعادت و نجات را چشيدند ولى چون خود نساخته بودند و مغرور شدند و باز هم خوراكشان ملح اجاج بدبختى و ضلالت شد، جلو روى شما نمايان مى كنيم . براى حسن ختام اين بحث مناسب ديدم خاطره اى را از بزرگى ^(16) درباره عاقبت به خيرى بياورم .ايشان از قول يكى از فضلاى محترم نقل مى كرد كه آن آقا گفت : رفته بودم مشهد مقدّس ، زيارت حضرت على بن موسى الرضا(ع )، يك روز رفتم حرم زيارتى كردم و... وقتى كه مى خواستم از حرم بيرون بيايم ، ديدم كه سه نفر از بزرگان علما و اهل دل مشهد هم در حرم هستند و هر كدام با فاصله ، در گوشه اى مشغول زيارت و راز و نياز مى باشند. با خود گفتم : خوب است بروم سؤ الى از اين آقايان كنم ، ببينم جوابشان چيست ؟ آنگاه نزد يكى از آن آقايان رفته و به او گفتم : آقا، اگر قرار باشد كه خداوند همين حالا يكى از دعاهاى شما را مستجاب كند، شما چه چيزى از خدا مى خواهيد؟ آن بزرگ گفت : از خدا مى خواهم كه عاقبتم را بخير گرداند.از او خداحافظى كرده به سراغ عالم بزرگوار ديگر رفتم و از او هم همين سؤ ال را كردم . او هم گفت : از خدا مى خواهم كه عاقبتم را بخير گرداند. نزد عالم سوم رفته و از او نيز پرسيدم اگر خداوند بخواهد يكى از دعاهاى شما را به درجه اجابت برساند، شما از خداوند چه تقاضايى مى كنيد؟ آن بزرگوار در پاسخ گفت : از خداوند بزرگ مى خواهم عاقبت امورم را بخير بگرداند.^(17) پروردگارا! به مقام اوليا و دوستان خودت ، تو را سوگند مى دهيم اين تحفه ناقابل را از ما بپذير و عاقبت ما را هم ختم بخير گردان .عليمحمد عبداللهى ملايرى 29/8/1372 توبه نصوح
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ