بهمنيار - عاقبت بخیران عالم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عاقبت بخیران عالم - نسخه متنی

علی محمد عبداللهی ملایری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشتاق و علاقه مند ديدم ، بيشتر برايش خواندم ، سعى مى كردم مطالب و احاديثى بگويم كه ضمير و وجدان زنده و بيدار او را بيشتر زنده و شاداب كنم .

تا اين كه به نزديكهاى همدان رسيديم ، نگاهم كه به صورت راننده افتاد ديدم قطرات اشك از چشمانش سرازير است و گريه مى كند، حال او را كه ديدم ديگر حرفى نزدم ، سكوتى عميق مدتى بر ما حكمفرما شد هنوز چند لحظه اى نگذشته بود كه او آن سكوت سنگين را شكست و با همان چشم اشك آلود گفت :

فلانى اين طور كه تو مى گويى و من از حرفهايت برداشت كردم ، پس اسلام دين حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم . شاهد باش من همين الآن پيش تو مسلمان مى شوم و به خانه كه رفتم تمام خانواده و فاميلهايى كه از من حرف شنوى دارند مسلمان مى كنم .

بعد هم گفت :

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله و اشهد ان عليا ولى الله .^(13) بله خدا را بنگريد كه چه مى كند، ماشين پنچر مى شود، راننده پياده اش ‍ مى كند، كاميونى مى رسد كه مسيرش همان جايى است كه او مى خواهد برود و از همه مهمتر آن ثواب را خداوند نصيبش مى كند كه از آن زمان به بعد از نسل و ذريه آن مرد هر كس به دنيا بيايد مسلمان است و ثواب و حسنه اش براى مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره ) مى باشد. روحش با روح امام خمينى با انبياء محشور باد.

بهمنيار

*((*بهمنيار*))* يكى از دانشمندان بزرگ و حكماى ايران است . او سرآمد شاگردان فيلسوف شهير شرق شيخ ‌الرييس ابو على سينا بود. *((*بهمنيار*))* كسى است كه مشكلات كتب شيخ را حل نمود و دقايق فكر او را كشف كرد، و به درك بسيارى از رموز علوم و اسرار منطق و فلسفه نايل گشت . او در ميان انبوه شاگردان ابن سينا از همه معروفتر و به وى نزديكتر و نبوغش از همه بيشتر بود.

پيش از اين كه به محضر شيخ راه يابد، روزى ابن سينا از جلو دكان آهنگرى مى گذشت ، ديد پسر بچه اى جلو دكان آهنگرى ايستاده و از آهنگر مقدارى آتش طلب مى كند. آهنگر نگاهى به سر و وضع پسر انداخت و گفت :

ظرفت را بگير تا آتش در آن بريزيم . پسر بچه فورا متوجه شد كه با دست خالى آمده است ، در حالى كه لازم بود ظرفى با خود مى آورد. از اين رو نخست نگاهى به آهنگر كرد و سپس بى درنگ خم شد و مشتى خاك از زمين برداشت و در كف دست خود ريخت و آن را پهن كرد و به آهنگر گفت :

اين هم ظرف ، بريز!

ابن سينا كه خود نابغه اى بزرگ بود و درباره هوش و استعداد فوق العاده اش ‍ داستانها نوشته اند، از تيز هوشى و استعداد خدادادى پسر بچه در شگفت ماند، و در دل بر اين گونه استعدادها كه بر اثر فقدان شرايط و نداشتن زمينه هاى مساعد براى شكوفايى همچون آتش زير خاكستر رفته رفته خاموش مى شود و از قوه به فعل نمى آيد، افسوس خورد، سپس جلو رفت و نام پسر بچه را پرسيد و دانست كه نامش *((*بهمنيار*))* و از يك خانواده زردشتى است . كه مانند برخى از ايرانيان آن روز، هنوز مسلمان نشده بود.

ابن سينا از بهمنيار خواست نزد وى بماند كه در تعليم و تربيتش بكوشد تا در آينده دانشمندى بزرگ شود و به مقام بلندى برسد.

بهمنيار هم دعوت شيخ را پذيرفت و به خدمت وى پرداخت و همه جا مانند سايه دنبال او بود. چيزى نگذشت كه مسلمان شد و با استفاده از محضر شيخ از حكماى نامى به شمار آمد. او در علم معقول كتابهاى با ارزشى نوشته و به يادگار گذارده و حكما و دانشمندان بزرگى را تربيت كرده است .

كتاب *((*التحصيل *))* در منطق طبيعى و الهى شاهكار اوست كه از هزار سال پيش تاكنون همواره مورد استفاده حكما و فلاسفه اسلام و بيگانه بوده است .^(14)

ورطه هولناك

يكى از بازرگانان نيشابور زنى با جمال داشت . در يكى از روزها كه مى خواست به سفر برود، زن را به يكى از پيشوايان شهر به نام ابو عثمان صوفى كه به پرهيزگارى و پارسايى موصوف بود سپرد و به سفر رفت .

روزى ابو عثمان غفلتا نظرش به زن زيبا افتاد كه نزد او به امانت سپرده بودند. فورا تحت تاءثير زيبايى وى قرار گرفت و رفته رفته شيفته و فريفته او شد تا جايى كه كارش به جاى باريكى كشيد. حال عبادت و فكر

/ 166