عاقبت بخیران عالم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عاقبت بخیران عالم - نسخه متنی

علی محمد عبداللهی ملایری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همين كه مسلمان شد، حضرت به اصحاب خود فرمود: چند سوره از قرآن به او بياموزيد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از او پرسيد: وضع مالى تو چگونه است ؟ عرض كرد: سوگند به كسى كه تو را به راستى برگزيد، در ميان چهار هزار نفر بنى سليم من از همه فقيرترم . رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به اصحاب نظر كرد و فرمود: كداميك از شما به اين مرد وسيله سوارى مى دهد تا من ضمانت كنم براى او وسيله پرواز و سير در بهشت را؟ سعد بن عباده گفت : مرا شترى سرخ رنگ است كه هشت ماه آبستن مى باشد (آن را به او مى دهم ) پيامبر فرمود:

اينك براى تو شرح مى دهم آنچه را ضامن شدم و مقدارى از اوصاف شتر بهشتى را بيان فرمود. براى بار دوم نگاهى به اصحاب كرد و فرمود: كداميك از شما به اين مرد عرب تاجى مى دهد تا من تاج پاكدامنى را برايش ضامن شوم ؟ على عليه السلام عمامه خود را از سربرداشت و بر سر اعرابى گذاشت و در ضمن توضيحى درباره تاج پاكدامنى خواست و پيامبر مقدارى براى او شرح داد.

مرتبه سوم رو به اصحاب كرد و فرمود: چه كسى اين مرد را خوراك مى دهد تا من براى او زاد و تقواى آخرت را به عهده گيرم ؟ سلمان پرسيد: زاد و تقواى آخرت چيست ؟ فرمود: من ضامن مى شوم هنگام مردن زبانت به گفتن لا اله الا الله محمد رسول الله گويا شود، كه اگر چنين نشود در قيامت نه تو مرا خواهى ديد و نه من ترا.

سلمان براى تهيه نان به در خانه زنان حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم رفت ولى چيزى به دست نياورد در بازگشت از كنار خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام گذشت ، با خود گفت الخير من فاطمة نيكى و خير از طرف فاطمه زهرا عليهاالسلام است .

در خانه را كوبيد، دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پشت درآمد و پرسيد: كيست ؟ عرض كرد: سلمان و داستان اعرابى و سوسمار و ايمان آوردنش را به عرض رسانيد و موضوع تهيه خوراك را نيز گفت و تقاضاى مقدارى نان براى اعرابى نمود. فاطمه عليهاالسلام فرمود: نزديك سه روز است كه خوراكى به دست ما نرسيده فرزندانم حسن و حسين از گرسنگى بى تاب و ناراحت شده به خواب رفته اند، خير و نيكى را رد نمى كنم خصوصا آنگاه كه به در خانه ام آيد. پيراهن مرا بگير، پيش شمعون يهودى به گرو بگذار، يك صاع جو و يك صاع خرما از او قرض كن .

سلمان پيش يهودى آمد و جريان را شرح داد. شمعون پيراهن را گرفت ، نگاهى به آن كرد و گفت اين همان زهد و پارسايى است كه موسى عليه السلام در تورات به ما تعليم نموده ، من نيز مى گويم اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله . وقتى در جرگه مسلمين در آمد يك صاع جو و خرما به سلمان داد. او نيز خدمت فاطمه زهرا عليهاالسلام آورد، دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم جو را آرد كرد و خمير نمود و نان پخت و در اختيار او گذاشت ، سلمان عرض كرد: يا فاطمه خوب است يك نان براى حسن و حسين برداريد، فرمود: چيزى را كه در راه خدا بدهيم پس نمى گيريم .

سلمان نان و خرما را خدمت پيغمبر آورد، آن حضرت پرسيد: از كجا تهيه كردى ؟ عرض كرد از خانه فاطمه زهرا كه سه روز است خوراكى هم گيرشان نيامده بخورند!

پيامبر به خانه فاطمه رفت ، در را كوبيد، زهرا عليهاالسلام در را به روى پدر باز كرد، چشم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه به دخترش افتاد، ديد چشمهايش گود شده و در صورتش به زردى متمايل گرديده علت اين وضع را پرسيد؟ عرض كرد از گرسنگى است ؟ سه روز است غذايى تهيه نشده ، فرزندانم حسن و حسين از گرسنگى بى تاب شدند و مانند جوجه هاى پركنده به خواب رفتند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم حسن و حسين را بيدار كرد و روى زانوان خود نشانيد، در اين موقع حضرت على عليه السلام وارد شد، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم دستان خود بلند نمود و گفت :

يا الهى و سيدى و مولاى هولاء اهل بيتى اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا.

اى خداى من اينها اهل بيت من هستند رجس و پليدى را از آنها برطرف و آنها را پاك و طاهر گردان .

فاطمه زهرا عليه السلام به خلوت رفت دو ركعت نماز خواند دست خويش ‍ به دعا بلند كرد و گفت :

الهى و سيدى هذا نبيك محمد و هذا على ابن عم نبيك و هذان الحسن و الحسين سبطانبيك الهى انزل علينا مائدة من السماء كما انزلت على بنى اسرآئيل اكلوا منها و كفروا بها اللهم انزله علينا فاننابها مومنون .

/ 166