عاقبت بخیران عالم نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
مفهوم خود را از دست مى دهد!روگردانى از ارزشهاى اصيل انسانى و حاكميت بى بندوبارى و افسار گسيختگى در كشورهاى مترقّى ، سبب شده است كه روز بروز بر تيرگى دلها افزوده شود و آن نور معنوى كه سبب روشنايى دلها و مايه آرامش قلبهاست ، بكلّى از بين برود و اصول و موازينى كه لازمه حيات سالم انسانى است به دست فراموشى سپرده شود و دلها در ظلمتى عميق فرو رود. همان ظلمى كه در روابط اجتماعى و بين المللى اين همه مشكلات توان فرسا را پيش آورده است تا آنجا كه امروزه كمتر انديشمند روشن دل و متفكّر آگاه ، حتّى در ديار غربت انسانيت و ارزشهاى انسانى يافت مى شود كه از اين انحطاط حاكم بر جهان ظاهرا پيشرفته ، شكوه نكند و ناله سر ندهد. نمونه هاى فراوانى از اين قبيل فريادها و شكايتها و اعترافها را در لابلاى اظهارات انديشمندان شرق و غرب مى توان يافت .سامرست موام دانشمند روانشناس آمريكايى مى گويد:امروز اروپا خداى خود را كنار گذاشت و از نو به خداى تازه اى ايمان آورد و آن معبود تازه كار علم است امّا جاى تاءسف است كه علم يك موجود اضطراب بخش است ، چون دائم دستخوش تحّول و دگرگونى بوده و به آن نمى توان اتّكاى دائمى جست . آنچه ديروز مسلّم بود امروز مورد ترديد، و فردا بكلّى منتفى مى شود و به همين جهت بندگان علم دائم در حال تشويق و اضطراب بوده و هرگز آرامش ندارد. ^(1) جامه شناسان آمريكايى عقيده داشتند كه تعليم و تربيت خوب ، بهترين راه جلوگيرى از گسترش جنحه و جنايت است . ولى بنا به نوشته مطبوعات ، تشديد و گسترش جنحه و جنايت در چند سال گذشته ، در آن مرز و بوم ، خلاف اين ادّعا را اثبات مى كند. نسل جوان آمريكا كه بهترين تعليم و تربيت دانشگاهى را در آمريكا ديده اند، عامل بيش از هفتاد در صد از جنايت در سالهاى اخير بوده اند. ^(2) اينها همه بيانگر اين حقيقت تلخ است كه در اين جوامع ، قبل از هرچيز، انسانيت و اخلاق فاضله انسانى ، در مسلخ تمدن جديد قربانى شده است .راه حل اين مشكل بزرگ وقتى علم و صنعت و اختراع و اكتشاف نمى تواند در برابر مفاسد و گرفتاريهاى اخلاقى ، سدّى ايجاد نمايد و قدرت و توانايى آن را ندارد كه آسايش روحى و معنوى بشر را تاءمين كند، پس چه كار بايد كرد؟ و به كجا بايد پناه برد؟ به نظر ما بشر امروز احتياج مبرم و نياز شديد به يك انقلاب اخلاقى دارد، تا همانطورى كه با انقلاب صنعتى خود، مشكل صنعت را حلّ كرده مشكل اخلاق را هم بر طرف نمايد. جامعه بشرى تا چراغ فروزان ايمان و فضيلت و مشعل درخشان اخلاق و معنويتى را كه از سرچشمه وحى و تعاليم آسمانى الهام گرفته اند، فرا راه خود نگيرد و حلّ مشكلات اجتماعى و روانى خود را از تعاليم عاليه پيامبران و سفيران الهى استمداد و كمك نجويد، هيچ وقت و به هيچ عنوان روى سعادت خوشبختى را نخواهد ديد. تنها عقيده به خدا و پيروى از اصول حياتبخش مكتب پيامبران است كه مى تواند به اين همه تشتّت ، اضطراب ، ترس ، وحشت ، قتل و كشتارى كه بر جوامع بشرى حكومت دارد سكون و آرامش بخشيده ، دنياى نوينى بر اساس عدل و صلح و اخوت و برادرى بر روى جهان باز نمايد. ايمان به خدا مايه آرامش بشر و موجب تسلّى قلوب و افكار مضطرب است ، كسى كه ايمان ندارد در زندگى روزمرّه فاقد پشتوانه و تكيه گاه معنوى است و در هر حال در لبه سقوط و پرتگاه هلاكت مى باشد.آيا مى توان قبول كرد كه چنين مشكل بزرگى - كه اگر حلّ نشود، نتيجه اش سرگشتگى و بلكه تباهى و فناى نوع انسان است - در كار باشد و دستگاه عظيم و منظّم خلقت كه همواره شاهكارهاى خود را در زمينه احتياجها و نيازمنديها بروز مى دهد، اين خلاء را بپذيرد و اين نيازمندى را نديده بگيرد و از افق مافوق تدابير انسانى ؛ يعنى افق وحى به وسيله افراد پاك و آماده براى اشراقات غيبى ، او را هدايت و راهنمايى نكند؟! هرگز، هرگز.روزگار مسلمانان چرا چنين است ؟!حال كه اين چنين است و مشكل آنها عدم اعتقاد به وحى و هدايتها و راهنماييهاى پيامبران است ، پس مسلمانان كه اين اعتقاد را دارند، چرا به اين روز افتاده اند؟ پاسخ روشن است ؛ چون آنها خود را گم