در مذمت دشمنان و جاهلان - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مذمت دشمنان و جاهلان





  • اين ابلهان كه بي سبب دشمن منند
    اندر مصاف مردى و در شرط شرع و دين
    مانند نقش رسمى بي اصل و معنيند
    چون گور كافران ز درون پر عفونتند
    در قعر و دوزخند نه جنى نه انسيند
    هم ناكسند گر چه همى با كسان روند
    يكرنگ و با زبان دل من همچو آخرت
    دندانه ى كليد در دعويند ليك
    زان بي سرند همچو گريبان كه از طمع
    دعوى ده كنند وليكن چو بنگرى
    دهقان عقل و جان منم امروز و ديگران
    فرزند شعر من همه و خصم شعر من
    گاهم چو روى مائده ى خود بغارتند
    از راه خشم دشمن اين طبع و خاطرند
    بس روشنست روز وليك از شعاع آن
    گر نا ممكنم سوى اين قوم ممكن ست
    تهمت نهند بر من و معنيش كبر و بس
    درد دل همه فضلاى از فضوليم
    من قرص آفتابم روزى ده نجوم هم خود خورند خويشتن از خشم من از آنك
    هم خود خورند خويشتن از خشم من از آنك



  • بس بوالفضول و يافه دراى و زنخ زنند
    چون خنى و مخن نه مرد و نه زنند
    گر چه به نزد عامه و خطى مبينند
    گر چه برون به رنگ و نگارى مزينند
    در چاه وحشتند نه يوسف نه بيژنند
    هم جولهند گرچه همى بر فلك تنند
    وينان به طبع و جامه چو دنيا ملونند
    همچون زبان قفل گه معنى الكنند
    پيوسته پاى بوس خسيسان چو دامنند
    هادوريان كوى و گدايان خرمنند
    هر كس كه هست خوشه چن خرمن منند
    گويى نه مردمند همه ريم آهنند
    گاهم چو وزن بيهده ى خويش بشكنند
    وز درد چشم دشمن خورشيد روشنند
    بي روزنند زان كه همه بسته روزنند
    كايشان به نزد عقل و خرد نا ممكنند
    خود در ميان كار چو درزى و در زنند
    عذرست جمله را اگرم جمله دشمنند
    ايشان همند قرص ولى قرص ارزنند بوالواسعان و خشك مزاجان برزنند
    بوالواسعان و خشك مزاجان برزنند


/ 418