در احوال خود گويد - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در احوال خود گويد





  • درين لافگاه ارچه پيروز روزم
    درين زير چرخ از مزاج عناصر
    ز خب و ز بى آگهى با عزيزان
    ز بهر دو طامات و ژاژ و مزخرف
    فريب جگرهاى چون آتشم من
    همى سام را هيز خوانم پس آن گه
    چو حورم نهان و چو هور آشكارا
    بدين باد و توش و سروريش گويى
    چو شار و چو شيرم به لاف و به دعوى
    مخوان قانعم طامعم خوان ازيرا
    اگر زر نگيرم نه زاهد خسيسم
    نه بهر ورع كم كنم ناحفاظى
    از آن با حكيمان نيارم نشستن
    وز آن عار گرد افاضل نگردم
    از آن دوست و دشمن نيارم به خانه
    وزان عاجزى سوى مردان نپويم
    چگونه كنم با سران اسب تازى
    يكى توده ى وحشتم از برون خشك
    مشعبد مرا گونه دادست زينسان لقب گر سنايى به معنى ظلامم
    لقب گر سنايى به معنى ظلامم



  • ز بد سيرتى سغبه ى شر و شورم
    گهى ديوم و گه ددم گه ستورم
    درون خار پشتم ز بيرون سمورم
    همه ساله با خلق در شر و شورم
    مگر ز آب شيرين نيم ز آب شورم
    چو كاووس پيوسته در بند تورم
    وليك از حقيقت نه حورم نه هورم
    سنايى نيم بوعلى سيمجورم
    وليك از صفت چون اسيران غورم
    به سيرت چو مارم به صورت چو مورم
    وگر مي ننوشم نه تايب ز كورم
    ورع چه كه خود نيست در خرزه زورم
    كه ايشان چو مورند و من لندهورم
    كه ايشان بصيرند و من زشت و عورم
    كه خاليست از خشك و از تر خنورم
    كه ايشان چو شيرند و من همچو گورم
    چو دانم كه از چوب بودست بورم
    اگر مغز گنده نخواهى مشورم
    ترا من بگفتم نه لعلم بلورم چو جوهر به ظاهر به باطن نفورم
    چو جوهر به ظاهر به باطن نفورم


/ 418