اين قصيده را هم هنگام اقامت در سرخس سروده - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين قصيده را هم هنگام اقامت در سرخس سروده





  • درگه خلق همه زرق و فريبست و هوس
    هر كه او نام كسى يافت ز آن درگه يافت
    بنده ى خاص ملك باش كه با داغ ملك
    گر چه با طاعتى از حضرت او لا تامن
    ور چه خوبى به سوى زشت به خوارى منگر
    ساكن و صلب و امين باش كه تا در ره دين
    كز گران سنگى گنجور سپهر آمد كوه
    تو فرشته شوى ار جهد كنى از پى آنك
    همره جان و خرد باش سوى عالم قدس
    پوست بگذار كه تا پاك شود دين تو هان
    عاشقى پرخور و پر شهوت و پر خواب چو خرس
    رو كه استاد تو حرصست از آن در ره دين
    نام باقى طلبى گرد كم آزارى گرد
    در سر جور تو شد دين تو و دنيى تو
    چنگ در گفته ى يزدان و پيمبر زن و رو
    اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سين آز بگذار كه با آز به حكمت نرسى
    آز بگذار كه با آز به حكمت نرسى



  • كار درگاه خداوند جهان دارد و بس
    اى برادر كس او باش و مينديش از كس
    روزها ايمنى از شحنه و شبها ز عسس
    ور چه با معصيتى از در او لا تياس
    كاندرين ملك چو طاووس بكارست مگس
    زيركان با تو نيارند زد از بيم نفس
    وز سبكسارى بازيچه ى باد آمد خس
    برگ توتست كه گشتست به تدريج اطلس
    نه ستورى كه ترا عالم حسست جرس
    كه چوبى پوست بود صاف شود جوز و عدس
    نفس گوياى تو ز آنست به حكمت اخرس
    سفرت هست چو شاگرد رسن تاب از پس
    كز كم آزارى پر عمر بماند كركس
    كه نه شب پوش و قبابادت و نه زين نه فرس
    كنچه قرآن و خبر نيست فسانه ست و هوس
    يعنى ندر ره دين رهبر تو قرآن بس ور بيان بايدت از حال سنايى بر رس
    ور بيان بايدت از حال سنايى بر رس


/ 418