توصيف روح در بدن - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

توصيف روح در بدن





  • شگفت آيد مرا بر دل ازين زندان سلطانى
    غريب از جاه طورانى ز نافرمانى لشكر
    سپاه بي كران دارى وليكن بى وفا جمله
    ز بدرويى و خودرايى همه يكبارگى رفته
    طلبكارند نزهت را و نشناسند اين مايه
    روا باشد كه قوت جان به اندازه ى حشم گيرد
    در آن دريا فگن خود را كه موجش باشد از حكمت
    اگر گويا و پيدايى يكى خاموش پنهان شو
    برستى گر ترا بر سر جان خود وقوف افتد
    بات دل همى جويى درون گنبد گردان
    ازيرا در مكان جهل همواره به كينى تو
    چرا در عالم عقلى نپرى چون ملايك تو
    چه پيچانى سر از طاعت چه باشى روز و شب غافل
    كه تا دست جوانمردى به دنيا در نيفشانى
    چه بندى دل در آن ايوان كه هستش پاسبان كيوان
    تو خود ايوان نمي دانى تو خود كيوان نمي بينى
    بدين همت كه اندر سر همى دارى سراندر كش
    ببينى تا چه سودست اين كه در عالم همى بينى
    اگر خواهى كه با حشمت ز اهل البيت دين باشى اى مى خورده ى غفلت كنون مستى و بي هوشى
    اى مى خورده ى غفلت كنون مستى و بي هوشى



  • كه در زندان سلطانى منم سلطان زندانى
    به دست دشمنان درمانده اندر چاه ظلمانى
    همه در عشوه مغرورند از غمرى و نادانى
    ز گلشنهاى روحانى به گلخنهاى جسمانى
    كه گلشنهاى جسمانى ست گلخنهاى روحانى
    كه قوت گير دار جان را دهى ياقوت رمانى
    كه جزع او به قيمت تر بود از در عمانى
    خوشا خاموش گويا و خوشا پيداى پنهانى
    كجا واقف تواند شد كسى بر سر يزدانى
    از آن بيهوده سرگردان چنان گردون گردانى
    كه اندر بند هفت اختر اسير چار اركانى
    چرا چون انسى و جنى در اندوه تن و جانى
    چه پوشى جامه ى شهوت دل و جان را چه رنجانى
    چنان دان بر خط دين بر كه دست تاج مردانى
    نبينى عاقل هرگز نه ايوانى نه كيوانى
    ندارى همت كيوان چو اندر خورد ايوانى
    سزاى پنبه و دوكى نه مرد رزم و ميدانى
    عزيزست اى مسلمانان علي الجمله مسلمانى
    ببايد در ره ايمان يكى تسليم سلمانى خمار ار زين كند فردا كمال خويش نقصانى
    خمار ار زين كند فردا كمال خويش نقصانى


/ 418