در مدح بهرامشاه - قصاید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصاید - نسخه متنی

سنایی غزنوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در مدح بهرامشاه





  • ديده نبيند همي، نقش نهان ترا
    حسن بدان تا كند جلوه گهت بر همه
    در همه ى هست و نيست، از ترى و تازگى
    زان لب تو هر دمى گردد باريك تر
    هيچ اگر بينمى شكل ميانت به چشم
    بوسه دهد خلد و حور، پاى و ركيب ترا
    چون تو به آماج گاه تير نهى بر كمان
    پرده زنان روز و شب حلقه ى زلف ترا
    برد دل و گوش و هوش بهر جواز لبت
    قبله ى خود ساخت عشق از پى ايمان و كفر
    فتنه جان كرد صنع نرگس شوخ ترا
    پيشروان بهشت بر پر و بال خرد
    ديده ى جانها بخورد نوك سنانت وليك
    از پى ضعف ميان حرز چه جويى ز من
    سلطان بهرامشاه آنكه به تاييد حق هيبتش ار نيستى شحنه وجود ترا
    هيبتش ار نيستى شحنه وجود ترا



  • بوسه نيابد همي، شكل دهان ترا
    پيرهن هست و نيست، ساخت نهان ترا
    نيست نهانخانه اى روت جان ترا
    كز شكر و آب كرد روح لبان ترا
    جان نهمى بر ميان شكل ميان ترا
    سجده كند عقل و روح دست و عنان ترا
    تير فلك زه كند تير و كمان ترا
    غاشيه كش چرخ پير بخت جوان ترا
    نام شكر گر شدست كام و زبان ترا
    زلف نگون ترا روى ستان ترا
    انس روان ساخت طبع سرو روان ترا
    نسخه ى دين خوانده اند سيرت و سان ترا
    جان سنايى كند شكر سنان ترا
    خدمت خسرو نه بس حرز ميان ترا
    هست بحق پاسبان خانه و جان ترا جان ز عدم جويدى نام و نشان ترا
    جان ز عدم جويدى نام و نشان ترا


/ 418