عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و چون بنده فانى گشت از آنچه او راست باقى گردد به آنچه حق راست ، چون اين بقا از پس فنا پديد آيد درست گردد كه آن فنا حق بوده و بنده در آن فنا محمود بوده و آن فنا از غلبات حق بوده است و چون صفت فنا پديد آيد از صفات خويش و فنا پديد نيايد به صفات حق ، آن هواجس نفس باشد يا وساوس شيطان .

و برترين مقام آن باشد كه بنده را نه بلا و نه نعمت از حق مشغول نگرداند و به هيچ وقت خدا را فراموش نكند و چون ياد او كند در وقت ياد كردن او ، همه هستى را مقدار نماند ، خلاف كردن را راه كجا ماند .

  • كسى كو غايب از تو يك زمان است اگر خود غايبى پيوسته باشد حضورى بخش اى پروردگارم كه من غايب شدن طاقت ندارم[252]

  • در آن دم كافه است اما نهان است در اسلام بر وى بسته باشد كه من غايب شدن طاقت ندارم[252] كه من غايب شدن طاقت ندارم[252]

و بايد كه در عبادات مراد خويش نطلبى تا از حظ خويش فانى باشى ، لكن بزرگداشت امر حق نگرى تا به حق باقى باشى .

و در معاملات به آمد خويش نجويى ، تا از حظ خويش فانى باشى ، لكن به آمد خلق نگرى تا به حظ غير باقى باشى و بايد كه در سر بنده چندان بزرگداشت حق پديد آيد كه او را فراغت شغل غير حق نماند .

و چون بنده فانى گردد از حظوظ خويش و فانى گردد از ديدن ذهاب حظوظ و فانى گردد از ديدن و ناديدن ذهاب حظوظ ، باقى گردد به ديدن آنچه از حق است و آنچه حق راست ، داند كه من او را ام و همه كون او راست و مالك در ملك خويش هر چه خواهد كند ، چون اين بديد همه خصومت و منازعت از ميانه برخيزد .

و بداند هر چه از حق آيد همه حق است و جز موافقت ، روى ندارد و خلاف از ميانه برخيزد ، همه تسليم ماند بى‏خصومت و همه موافقت ماند بى‏خلاف . بقاى او به حق به اين معنى باشد كه حق را باشد ، چنان كه حق خواهد و چون بنده را نه مراد ماند نه اختيار ، هر چه در او پديد آيد مراد و اختيار حق باشد .

بايد كه از نظاره خويش و نظاره افعال خويش فانى گردى و صفت تو كه موجودست هم چنان گردد كه آن وقت كه معدوم بود ، از صفات بشريت كلى فانى بايد شد تا به حق باقى گردى .

و فانى گشتن از صفات بشريت اين باشد كه معانى مذموم از تو برود .

و باقى گشتن به صفات الهى اين باشد كه صفات محمود در تو قائم شود و به توفيق و عنايت الهى اين معنى ميسر شود .

و بدان كه : تا سر بنده به حق مشغول است غير حق به آن سر راه نيابد و چون سر خويش به غير حق مشغول كرد ، سر او آلوده گشت و آلوده حق را نشايد .

/ 239