عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و باز مى‏فرمايد :

فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللّهَ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ [301] .

پس [ با توجه به بى‏پايه بودن شرك ] حق‏گرايانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى اين دين [ توحيدى ] روى آور ، [ پاى‏بند و استوار بر ]سرشت خدا كه مردم را بر آن سرشته است باش براى آفرينش خدا هيچ‏گونه تغيير و تبديلى نيست ؛ اين است دين درست و استوار .

و باز مى‏فرمايد :

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الاْءِسْلاَمُ [302] .

مسلماً دينِ [ واقعى كه همه پيامبرانْ مُبلّغ آن بودند ] نزد خدا ، اسلام است .

دين و روش زندگى پيش خدا تسليم شدن است ـ در برابر اراده وى ـ يعنى در برابر آفرينش وى كه انسان را به مقررات خاصى دعوت مى‏كند .

و مى‏فرمايد :

وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الاْءِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ [303] .

و هركه جز اسلام ، دينى طلب كند ، هرگز از او پذيرفته نمى‏شود .

محصل آيات فوق و آيات ديگرى كه به همين مضمون است ، اين است كه خداى متعال هر يك از آفريده‏هاى خود از آن جمله انسان را به سوى سعادت و هدف آفرينش ويژه خودش از راه آفرينش خودش راهنمايى مى‏فرمايد و راه واقعى براى انسان در مسير زندگى همان است كه آفرينش ويژه وى به سوى آن دعوت مى‏كند و مقرراتى را در زندگى فردى و اجتماعى خود بايد به كار بندد كه طبيعت يك انسان فطرى به سوى آن‏ها هدايت مى‏كند ، نه انسان‏هايى كه به هوى و هوس آلوده و در برابر عواطف و احساسات اسير دست بسته مى‏باشند .

مقتضاى دين فطرى ( طبيعى ) اين است كه تجهيزات وجودى انسان مُلغى نشود و حق هر يك از آن‏ها ادا گردد و جهازات مختلف و متضاد مانند قواى گوناگون عاطفى و احساسى كه در هيكل وى به وديعه گذارده شده تعديل شده به هر كدام از آن‏ها تا اندازه‏اى كه مزاحم حال ديگران نشود رخصت عمل داده شود .

و بالاخره در فرد انسان عقل حكومت كند ، نه خواست نفس و نه غلبه عاطفه و احساس ، اگر چه مخالف عقل سليم باشد و در جامعه نيز حق و صلاح واقعى جامعه حكومت نمايد نه هوا و هوس يك فرد تواناى مستبد و نه خواسته اكثريت افراد اگر چه مغاير حق و خلاف مصلحت واقعى جماعت باشد .

از بحث بالا نتيجه‏گيرى مى‏شود كه زمان حكم در تشريع به دست خداست و جز او را نشايد كه تشريع قانون و وضع مقررات و تعيين وظيفه نمايد ؛ زيرا چنان‏كه روشن شد ، تنها مقررات و قوانينى در صراط زندگى به درد انسان مى‏خورد كه از راه آفرينش براى او تعيين شده باشد ، يعنى علل و عوامل بيرونى و درونى انسان را به انجام دادن آن دعوت نمايند و آن را اقتضا كنند ، يعنى خدا آن را خواسته باشد ؛ زيرا مراد از اين‏كه خدا چيزى را مى‏خواهد اين است كه علل و شرايط انجام يافتن آن را به وجود آورده است ، نهايت اين‏كه گاهى علل و شرايط طورى است كه پيدايش جبرى چيزى را ايجاب مى‏كند ، مانند حوادث طبيعى روزانه و در اين صورت اراده را اراده تكوينى مى‏گويند و گاهى طورى است كه اقتضا مى‏كند انسان عمل را از راه اختيار و آزادانه انجام دهد مانند خوردن و نوشيدن و در اين صورت اراده را اراده تشريعى مى‏گويند، خداى متعال در چندين جا از كلام خود مى‏فرمايد:

إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ [304] .

فرمان و حكم فقط به دست خداست .

/ 239