علماى ما رحمهمالله گفتهاند كه چون خواهى كه خاطر خير از خاطر شر بدانى و فرق كنى آن را ، به چهار گونه ميزان بركش :اول آن كار را بر ميزان شرع عرض كن ، اگر موافق جنس آن باشد خير باشد و اگر بر ضد آن باشد يا رخصه باشد يا شبهه شر باشد .و اگر بدين ميزان معلوم نشود عرض كن بر اقتدا ، اگر موافق اعمال سلف باشد ، در كردن آن اقتدا به صالحان بود . پس خير باشد و اگر به ضد آن باشد ، شر باشد و اگر بدين ميزان نيز معلوم نشود بر نفس و هوا عرض كن ، اگر نفس از آن نفرت گيرد ، نفرت طبع نه نفرت خوف بدان كه خاطر خير است و اگر نفس بدان مايل باشد ميل طبيعى و جبلى نه ميلى كه از تقرب به خدا و ترغيب به ثواب باشد ؛ بدان كه خاطر شر است كه نفس اماره به سوء است ، به اصل طبع خود به خير ميل نكند ، چون به يكى از اين موازين بركشيدى ، خاطر خير از خاطر شر بدانستى واللّه ولى الهداية .
اما فصل دوم
چون خواهى كه فرق كنى ميان خاطر شرى كه از قبل شيطان باشد و خاطر شرى كه از هواى نفس باشد ، يا از خدا باشد ابتدا از سه وجه در او نظر كن :اگر مصمم يابى بر يك حال ايستاده ، بدان كه از خداىتعالى است ، يا از هواى نفس و اگر متردد يابى و مضطرب بدان كه از شيطان است و بعضى از عارفان گفتهاند :مَثَل هواى نفس مثل پلنگ است الا به قمع و قهر بالغ باز نگردد ، يا مثل خارجى كه جنگ براى تدين كند ، هرگز باز نگردد تا كشته شود و مثل شيطان مثل گرگ است ، اگر از يك جانب برانى از ديگر جانب درآيد .دوم آنكه اين خاطر اگر در عقب گناهى باشد كه كرده باشى ، بدان كه از حقتعالى عقوبتى است و اهانتى و خواريى كه از شومى آن گناه بوده باشد ، در قرآن مجيد چنين مىفرمايد كه : كَلاَّ بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ [402] .اين چنين نيست كه مىگويند ، بلكه گناهانى كه همواره مرتكب شدهاند بر دلهايشان چرك و زنگار بسته است [ كه حقايق را افسانه مىپندارند . ]