عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در تفسير « كشف الاسرار » است :

اما حكمت در آن‏كه ابتدا به اللّه كرد سپس به رحمان ، پس به رحيم ، آن است كه اين بر وفق احوال بندگان فرو فرستاد و ايشان را سه حال است :

اول آفرينش ، پس پرورش ، پس آمرزش ؛ اللّه اشارت است به آفرينش در ابتدا به قدرت ، رحمان اشارت است به پرورش در دوام نعمت ، رحيم اشارت است به آمرزش در انتها به رحمت .

چنان است كه اللّه گفتى اول بيافريدم به قدرت ، پس پروريدم به نعمت ، آخر بيامرزم به رحمت .

بسم اللّه آغاز تمام سوره‏هاى قرآن جز سوره توبه است . مردم مسلمان مأمورند در ابتداى تمام برنامه‏هاى خود ، آن را بگويند و گفتن اين جمله و توجه به مفهومش به خاطر اين است كه روى دل و فكر انسان از غير خدا برگردد و هر كار و عملى به ياد خدا و به نام او شروع شود ، تا هم چنان كه آغازش با اتصال به خير مطلق است ، انجامش به محصول و ثمر نشيند و آدمى از اميد به مبدأ كمالات و توجه به سرچشمه خيرات و فيوضات از كارش بهترين سود را برده و برترين منفعت را كسب كند و نيز نام هر ضعيف و زبون و فقير و مسكين و ذليلى كه خود را مقصد و مقصود قرار داده و براى انسان جز شر حاصلى ندارد و هم چنين قهرمانان مادى و اربابان طاغوتى و سلاطين ستمگر و قلدران و زورگويان را از ميدان زندگى براند و جز با نام و ياد كمال مطلق و خير محض سر و كارى نداشته باشد .

  • چشم بگشا كه جلوه دلدار نحن اقرب اليه آمده است كل شى‏ء محيط مى‏بينم او به پيش تو ايستاده چو سرو سرمه‏اى گر زنور بى‏بصرى اندرون و برون نشيب و فراز شاهد لا اله الاّ هو كاروان نفخت من روحى ثم وجه اللّه آيدت به نظر اين تماشا چو بنگرى گويى گر تو علم اليقين به دست آرى عشق او در دلت كند منزل محو گردى چنانكه از مستى كار كن كار پيش از آن‏كه اجل قلم راستى به دست آور بر ورق‏هاى جان و دل بنگار[437]

  • متجلى است از در و ديوار دور افتاده‏اى تو از پندار آنچه مى‏بينمش به نقش و نگار سر فرو برده‏اى تو نرگس‏وار نكشى در دو چشم بر سر كار از پس و پيش و از يمين و يسار پيش تو پرده گيرد از رخسار به سراى تو برگشايد بار وهو معكم نمايدت ديدار ليس فى الدار غيره ديار سوى عين اليقين بيابى بار روز روشن نمايدت شب تار نشناسى همى سر و دستار به در آرد زهستى تو دمار بر ورق‏هاى جان و دل بنگار[437] بر ورق‏هاى جان و دل بنگار[437]

/ 239