عرفان اسلامی جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان اسلامی - جلد 5

حسین انصاریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چون مردم مؤمن وارد صبح شوند و وضو بگيرند و نماز صبح را به جاى آورند ، از خداوند مهربان براى آنان براتى مى‏گيرد كه بر آن نوشته :

من خداى ابدى و باقى هستم . بندگان و كنيزان من ! شما را در حفاظت خود قرار مى‏دهم ، قسم به عزت و جلالم شما را منكوب نمى‏كنم ، گناهان شما را تا ظهر بخشيدم .

وقتى نماز ظهر را مى‏خوانند براتى براى آنان مى‏گيرد كه بر آن نوشته شده :

من خداى قادرم . بندگان و كنيزان من ! سيئات شما را به حسنات تبديل كردم و گناهانتان را آمرزيدم وبا رضا و خشنودى خود شما را به خانه جلالم وارد كردم .

چون عصر شود و براى وضو و نماز عصر برخيزند و نماز را بجاى آرند براى آنان براتى مى‏گيرد كه روى آن نوشته شده :

من خداوند بزرگم ، نامم و حكومتم بزرگ است ، بندگانم و كنيزانم ! بدن‏هاى شما را بر آتش جهنم حرام كردم و شما را در جايگاه نيكان جاى دادم و به رحمتم شر اشرار را از شما دفع كردم .

چون مغرب شود و براى وضو و نماز برخيزند و نماز را به جاى آرند براى آنان براتى مى‏گيرد كه بر آن نوشته :

من خداى جبار بزرگ متعالم . بندگان و كنيزانم ! ملائكه من با خشنودى از نزد شما به نزد من آمدند ، بر من است كه شما را خشنود كنم و در قيامت شما را به آرزوهايتان برسانم .

چون وقت عشا رسد و برخيزند و وضو گرفته و نماز را به جاى آرند براتى براى آنان مى‏گيرد كه بر آن نوشته :

من خدا هستم و خدايى جز من نيست و پروردگارى غير من نمى‏باشد . بندگان و كنيزانم ! در خانه‏هاى خود طهارت كرديد و به مساجد آمديد و در ياد من غرق شديد و حقم را شناختيد و واجب مرا ادا كرديد . اى سيخائيل ! تو را و ساير ملائكه را به شهادت مى‏گيرم كه از بندگان و كنيزانم راضى و خشنود شدم[104] !

خوشا به حال آن انسان‏هايى كه به حضرت حق معرفت پيدا كرده و پس از عرفان به وسيله عمل به پيشگاه آن جناب شتافته‏اند .

آنان كه در راه عبادت حضرت معبود سر از پا نمى‏شناسند و لذتى همانند لذت عبادت نمى‏چشند .

آنان كه به وقت رسيدن نماز ، از همه چيز دست مى‏كشند و با كمال اشتياق به سوى پيشگاه آن حضرت روانه مى‏شوند و با تمام هستى خود به مملكت نماز وارد مى‏شوند و در محضر حضرت حق به وسيله نماز با زبان حال عرضه مى‏دارند :

  • ساقيا بده جامى زان شراب روحانى بهر امتحان اى دوست گر طلب كنى جان را بى‏وفا نگار من مى‏كند به كار من دين و دل به يك ديدن باختيم و خرسنديم ما زدوست غير از دوست مطلبى نمى‏خواهيم رسم و عادت رندى است از رسوم بگذشتن زاهدى به ميخانه سرخ رو زمى ديدم زلف و كاكل او را چون به ياد مى‏آرم خانه دل ما را از كرم عمارت كن ما سيه گليمان را جز بلا نمى‏آيد بر دل بهايى نه هر بلا كه بتوانى[105]

  • تا دمى برآسايم زين حجاب جسمانى آن چنان بر افشانم كز طلب خجل مانى خنده‏هاى زير لب عشوه‏هاى پنهانى در قمار عشق اى دل كى بود پشيمانى حور و جنت اى زاهد بر تو باد ارزانى آستين اين ژنده مى‏كند گريبانى گفتمش مبارك باد بر تو اين مسلمانى مى‏نهم پريشانى بر سر پريشانى پيش از آن كه اين خانه رو نهد به ويرانى بر دل بهايى نه هر بلا كه بتوانى[105] بر دل بهايى نه هر بلا كه بتوانى[105]

/ 239